نشریه ورایتی فیلم را جسورانه و پرمخاطره مینامد و از مسیر زندگی یک زن میگوید که در سرزمین کارگردان فیلم (ایران)، کاملاً متفاوت از جاهای دیگر رقم میخورد
«بسیاری از کسانی که خود را ترقیخواه میدانند، در سرنگونی تجربه دموکراتیک سهیم بودند. بدون دموکراسی، مبارزه سیاسی مسالمتآمیز و احترام به نهادها و رقیب سیاسی، هیچ ترقیخواهیای وجود ندارد؛ چرا که هیچکس حقیقت را در اختیار ندارد و هیچکس مالک کشور نیست»
اگرچه در نظام بینالمللی کنونی، ضمانت اجرای قاطع برای بسیاری از اصول حقوق بشردوستانه وجود ندارد ، اما ثبت دقیق و مستند وقایع، و پیگیری عدالت در نهادهای ملی یا بینالمللی، بخشی اساسی از بازسازی روانی و اجتماعی ملتها بهشمار میرود. تمرکز خرد جمعی بر محور عدالت، علاوهبر آنکه از فروپاشی روانی ممانعت میکند، میتواند سازوکارهایی برای شناسایی متخاصم، طلب خسارات جنگی و اعاده حیثیت اجتماعی فراهم آورد.
امروز، پرستو فروهر با همان زخمی که هرگز التیام نیافته، اما او را فرو نریخته است، در برابر هر راهی که از مردم نگذرد و هر تغییری که از آتش ویرانی بجوشد، میایستد و میگوید: «نه؛ نجات ایران از دل جنگ و ویرانی نمیگذرد.»
نمیدانم آقامصطفی در آینده چه مسیری را در پیش خواهد گرفت، شاید با او موافق باشم و شاید مخالف، اما مطمئنم عاملیت قویاش هر تصمیمش در آینده را بر «خودفرمایی» او پی ریزی میکند و از همین رو هرچه کند و هرچه بگوید قابل احترام است
بیتردید تفاوتی ماهوی در دامنه و ابعاد خشونت علیه دانشجویان و دانشگاهیان حامی مردم غزه و طرفدار آتشبس در آمریکا با سرکوب دانشجویان در اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» ایران در سال ۱۴۰۱ وجود دارد