او «ایران» را قومی و نژادی نمیبیند، چشمانداز او بهدرستی چشماندازی مبتنی بر اندیشه است
مهمترین درسی که موافقان و مخالفان میتوانند از طباطبایی بیاموزند، زندگی توأم با اندیشهورزی مداوم و پیگیر است. برای طباطبایی، پژوهش و نگارش شغل نیست، بلکه هویت و سبک زندگی او عجین با اندیشهورزی است، از همینرو خود وی به بهترین وجه ممکن تجلی و تبلور اندیشههایش است» (بستانی، 1395، 179-180) در پایان باید بگویم، فقدان ایشان، برایم سخت و جانکاه است. طباطبایی، یکی از کمنظیرترین انسانهایی بود که میشد در این زمانه دید. من چه بختیار بودم که نزدیک به دو دهه دوستشان بودم. به روشنی بهخاطر دارم که در نخستین دیدار، در آخرین روز آذر 1382، در دفتر انتشارات نگاه معاصر، چنان با من برخورد کردند که گویا سالهاست که مرا میشناسند. ایشان سرحلقه معرفت و دانش و دانایی و فرهیختگی بود و معیاری درست برای اندیشیدن. بدون طباطبایی روزگار برای ما سختتر و تحملش چندان آسان نخواهد بود. روان آن مرد بزرگ شاد و افسوس که نتوانستم آنچنان حقشان را ادا کنم و امیدوارم بتوانم در کنار دیگر دوستانش، راه دشواری را که آغاز کرده بودند، به جای درست و مقبولی برسانیم، آنچنان که او آرزو داشت... . بستانی، احمد (1395)، «ملاحظاتی درباره روششناسی تاریخنگاری طباطبایی»، در: فیلسوف سیاست: جشننامه جواد طباطبایی، سرویراستار حامد زارع، تهران، نشر فلات.
- 1401/12/23