✍️ عبدالله مؤمنی
♦️مهندس موسوی و زهرا رهنورد، بیش از پانزده سال است که در حصر خانگی به سر میبرند، تنها به جرم ایستادگی در برابر قدرت یکهسالار و افشای ساختار تقلب و فساد. این چهرههای سیاسی، با پایداری در برابر ساختار غیرپاسخگو، نهتنها زیر بازی طراحیشدهی حذف و تحقیر ملی نرفتند، بلکه به نمادی از سیاستورزی مردممحور و تسلیمناپذیر بدل شدند. این ایستادگی، اگرچه برای آنان حصر و محرومیت به همراه داشت، اما بهواسطه پیوند مردم با اعتراض خیابانی، بذر آگاهی و مقاومت را در دل جامعه کاشت. جنبشهای اعتراضی آبان ۹۸ و خیزش ۱۴۰۱، که خیابان را به صحنهی سیاست اعتراضی بدل کرد، میوهی ایستادگی مردم و همین دست پایداریها در برابر دروغ و فساد بود.
♦️موسوی، رهنورد و کروبی با تحمل حصر، راهی را گشودند که مردم در آن، برای گسستن از ساختارهای ناکارآمد و ضد مردمی، قدمهای استواری برداشتند. تداوم حصر این چهرهها و زندانی نگاه داشتن شریفترین فرزندان این سرزمین، نشانهای روشن از بنبست سیاستهای حاکمیت در ادارهی کشور است. انسداد سیاسی، فقدان آزادیهای بنیادین و تسخیر ساختارهای اداره کشور با کمترین پشتوانهی مردمی، نهتنها شکاف عمیق ملت و دولت را پر نمیکند.بلکه آن را ژرفتر میسازد.
♦️تداوم حصر، زندان مخالفان و انسداد سیاسی، نشانهای روشن از ناتوانی حاکمیت در عبور از بنبستهای خودساخته است. پرسشی که بخش عمدهای از دغدغهمندان این مرز و بوم دارند این است: چرا نمیخواهید پا را از گلوی شریفترین و دغدغهمندترین افراد جامعه، نظیر محصوران و زندانیان سیاسی، بردارید؟ این پافشاری بر تداوم سیاست حذف، طرد، محرومیت، سرکوب، زندان و اعدام، جز تعمیق بحران و خشم مردم، چه سودی برای آیندهی این سرزمین دارد؟
♦️در برابر بحرانها و مصائب پیش روی ملت، حل مسئله حصر و آزادی زندانیان سیاسی، اگرچه گامی کوچک اما اقدامی معنادار در مسیر تغییر رویکردهای کنونی است. اما گام بزرگ، تن دادن به خواست محصوران، منتقدان و مخالفان حکومت است: پذیرش تغییرات بنیادین برای گذار به دموکراسی، حاکمیت قانون و تضمین حق فعالیت آزاد تشکلهای مدنی و صنفی. سازماندهی و ایجاد نهادهای مدنی مستقل، ضرورتی حیاتی برای جامعه ایران است تا از پراکندگی و انسداد کنونی به سوی همبستگی و توانمندی جمعی برای تحقق دموکراسی و آزادی حرکت کند. / شبکه ایکس