غزه و كودكانش؛ ما و تنظيم قطبنماي اخلاقيمان
حال موقعيتي را فرض كنيد كه من در يك خيابان به شما كه عابر هستيد، كودكي مشخص را نشان ميدهم و ميگويم: «كشتن اين كودك نادرست است.» سخن بر سر اين است كه چه چيزي اين فرض را اين اندازه عجيب و غريب جلوه ميدهد؟ در اين فرض ما شگفتزده ميشويم، چرا بايد كسي چنين چيزي بگويد و چه هدفي دارد؟ اصلاً مگر چه دلايلي وجود دارد كه گمان كنيم كشتن يك كودك اشتباه نيست؟ از طرفي آيا كسي ميتواند در اين گزاره كه «كشتن كودك نادرست است» شك و ترديد كند؟ آيا كسي كه در اين گزاره شك ميكند را خطاكار ميدانيم يا ديوانه؟ آيا يقيني كه به درستي اين گزاره داريم مانند يقيني است كه به درستي گزاره «اين دو دست من است» داريم؟
- 1402/08/22