فاطمه گوارایی
به فاصله ۲۲ روز بعد از پیروزی انقلاب ۵۷ نخستین واکنش اعتراضی نسبت به آغاز روند تضییق حقوق شهروندی و تحدید آزادیهای اجتماعی توسط زنان صورت گرفت. این اعتراضات با واکنشهای بسیاری همراه و در نهایت هم به ظاهر به خاموشی گرایید اما هیچگاه از حافظه جمعی زنان سرزمینمان پاک نشد تا جایی که بعد از چهار دهه، بحث و گفتگو درباره چرایی این رویداد و چگونگی خاموشی آن علی الخصوص با رویداد جنبش زن زندگی آزادی همچنان ادامه دارد.
زمینه های رخداد مارس ۵۷
روند هویت خواهی زنان ایران و تلاش برای ایفای نقش مستقل و برابر، فرایندی بوده است که قبل از مشروطه آغاز و با گذرانیدن دو جنبش و انقلاب بزرگ مشروطیت و ۱۳۵۷و نیز فراز و نشیبهای بسیار تا به امروز ادامه و اکنون در منزلگاه “زن زندگی آزادی” ماواء یافته است .
نخستین نشانههای یک حرکت جمعی در نهضت مشروطه با افزایش آگاهی از وضعیت زنان در فراسوی مرزها پدیدار و بستر و زمینه لازم برای آن فراهم گردید .و دستاوردهای گرانقدری نیز با خود به همراه داشت.
حق حضور ومشارکت زنان در عرصه عمومی ، مشارکت در تظاهراتهای اعتراضی ، راهاندازی نهضت آموزش زنان با ایجاد مدارس دخترانه در سراسر کشور در راستای حق تحصیل زنان به عنوان فراگیرترین خواسته فعالان زن در آن دوره ، راهاندازی نشریات زنانه ، شکلگیری انجمنهای زنان برای اعتراض به جایگاه فرودست زنان و پیگیری مطالبات برابری خواهانه ، اعتراض به نداشتن حق رای زنان از طریق نگارش مقالات در روزنامه ها و نیز کشاندن این خواست به صحن مجلس در دوره دوم ، و نیزشکل گیری نخستین تلاشهای فردی برای کاستن از میزان حجاب رسمی و …. از جمله این دستاوردها می باشد .
در دوران پهلوی اول نیز به رغم تلاش برای تغییر وضعیت زنان از طریق اصلاحات حکومتی ، تمامی فعالیتهای مستقل زنان – حتی زنانی که از اصلاحات حکومتی حمایت میکردند- کنترل و سرکوب میشد. در این دوران فعالیت گروههای مستقل زنان عمر کوتاهی داشت. تلاش برای نهادسازی دولتی و سازماندهی زنان و هدایت مطالبات و فعالیتهای آنها در این نهادهای رسمی همراه با اقدام جنجالی ابلاغ فرمان کشف حجاب از جمله اقدامات در این دوران بود. اقدامی که از همراهی بخشهایی از فعالان زنان آن دوران از سویی و نیز مخالفت بخشهایی دیگری از آنان در سوی دیگر برخوردار شد. زنان در این دوران از آموزش بهتر برخوردار شدند ولی تغییر قوانین خانواده و برخورداری از حق رای و آزادی در انتخاب پوشش چیزی نبود که حتی به رغم تحمیل و ابلاغ حکومت به این آسانی قابل دستیابی باشد .
در دوره اول پهلوی دوم نیز تشکلهای زنان نتوانستند گامی جدی برای تغییر وضعیت حقوقی ، سیاسی و اجتماعی زنان بردارند اما، زمینه برای فعالیت سازمان یافتهتر زنان و پیگیری خواستههای آنها فراهمتر شد. تشکلهای صنفی و رفاهی زنان نیز به تدریج برای تغییر وضعیت اجتماعی ، صنفی و رفاهی زنان شکل گرفت. تساوی حقوق زن و مرد و حق شرکت زنان در انتخابات، آرام آرام به سازمانها و تشکلهای سیاسی و اجتماعی راه یافت. در این مرحله فعالان زن به ضرورت ائتلاف با یکدیگر برای پیشبرد اهداف مشترکشان پی بردند.
در راستای این تلاش ها، متعاقب انتشار لایحه ی انتخابات دولت دکتر محمد مصدق در روزنامه ها -آذر ۱۳۳۱-برای اخذ نظرات اصلاحی جامعهی مدنی بخشهایی از جامعهی زنان به شدت با عدم پیش بینی حق رای برای نسوان در این لایحه به مخالفت برخاسته و صدای اعتراض شان را بلند کردند. صدای اعتراض زنان در این رابطه آنقدر بلند بود که سرانجام سخنگوی کابینه از آمادگی دولت برای اعمال تغییرات اصلاحی در لایحه سخن به میان آورد اما این بار هم برغم تهیه طوماری با امضای یکصد هزارنفر در حمایت از حق رای زنان، بدلیل ایجاد شکاف، بحران و انحراف در صف مبارزه ی ضد استعماری با شرکت نفت و امپریالیسم انگلستان ماجرا مسکوت گذاشته شد.
در دوره دوم حکومت پهلوی دوم در بعد از کودتای ۲۸ مرداد۳۲ ، فعالیت زنان در محدودههای مجاز ادامه یافت و در پیروی از دکترین کندی در امریکا با انجام انقلاب به اصلاح سفید در ۱۲ اسفند ۴۱ ماده واحده ممنوعیت حق رای زنان برداشته شد. اما این رفع مانع نتوانست به یک دستاورد مثبت زنان تعبیر گردد .
شرایط افزوده بود. اگر نیروهای ارتجاعی و بنیادگرا به دلیل عقب ماندگی با اقدامات پهلوی دوم مخالف بودند، نیروهای روشنفکر به خاطر تلاش حکومت کودتا برای بهرهبرداری از زنان و تحلیلِ داشتن اهداف سیاسی حکومت از این دست از اقدامات با آن مخالفت کرده و ان را ناشی ازمدرن سازی متجددانه پهلوی دانسته و با ان مخالفت می کردند .
هرچند نتیجه این اصلاحات از بالا و کنترل و هدایت فعالیتهای حوزه زنان، تغییراتی را در وضعیت حقوقی و اجتماعی وبه طور مشخص در عرصه حق رای ،آموزش ،خانواده ،کار و اشتغال ،قضاوت و مشارکت سیاسی زنان به همراه آورده بود. اما فمینیسم حکومتی عملا بی اعتباری بسیاری از این دستاوردها در حوزه زنان را نیز با خود به همراه داشت .
تلاش برای سقوط حکومتی که در نقطه ائتلاف اقدام بخشهایی وسیعی از نیروهای سیاسی و اجتماعی ایرانِ قبل از ۵۷ از بنیادگرا تا انقلابی و روشنفکر وچپ قرار گرفته بود، موجب آن شد تا در یک پیچ حساس تاریخی بنیادگراترین و سنتی ترین نیروها به همراه مترقی ترین نیروها در نادیده گرفتن مسئله زنان و حقوق زنان و مقدم شمرده شدن مطالبات سیاسی بر خواستههای زنان تا اطلاع ثانوی با یکدیگر اتفاق نظر پیدا کنند.
پس از پیروزی انقلاب با ملغی کردن قانون حمایت از خانواده ، اعلام ممنوعیت ورود زنان بیحجاب به ادارات ، محرومیت زنان از قضاوت و آغاز اخراج زنان از ادارات و بیمارستانها توسط حکومت وقت ، نخستین اعتراضات در کمتر از یک ماه بعد از پیروزی انقلاب توسط زنان رقم زده شد.
این تظاهرات ۶ روزه که در ابتدا هدف اصلی آن ابراز مخالفت با اعمال محدودیتهای جدید – و نه بزرگداشت روز جهانی زن- بود، نتوانست واکنشهای گستردهای را در جامعه -حتی نه از سوی زنان و نه حتی در میان خود زنان- ایجاد نماید. این مسئله بعد از دههها هنوز محل واکنشهای متفاوت از سوی محافل سیاسی، اجتماعی و خصوصا زنان هست و روایتها و برداشتهای یکسانی در این زمینه وجود ندارد.
نگاهی گذرا و سریع به مارس ۵۷ و عاملیت انسانی زنان
در اولین گام به نظر می رسد ضرورت دارد تا یک ترسیم همه جانبه از صورت واقعی رویدادها از ورای روایتهای متعدد و مختلف ضمن خودداری از بررسی رویداد مورد بحث با نگاه این زمانی و درک اتمسفر فضای سالهای رویداد انقلاب ۵۷ صورت گیرد .
اینکه وضعیت زنان در رژیم گذشته چگونه بوده و همین روحانیتی که تا انقلاب به اشکال مختلف از حضورزنان در بیرون از خانه ممانعت بعمل آورده چگونه در شرایط پدید آمده در روند انقلاب خود با دادن فتوا بر حضور آنان در عرصه و صحنه انقلاب و جامعه نقش داشته ، حضوری که دیگر هیچگاه نتوانستند ان را به قبل از آن بازگردانند، بسیار قابل تامل و بررسی است .
همچنین باید از مسئله نبودن زنان و حقوق آنها در نزد حکومت بعد از انقلاب و نیز در نزد نیروهای سیاسی وهمچنین در میان خود زنان ، عدم همراهی جامعه مردان و حتی زنان و عدم حمایت از سوی نیروها و سازمانهای سیاسی و عمده وقت مانند سازمان مجاهدین و چریکهای فدایی خلق و نیز چهرههای برجسته زنان در ابتدای انقلاب مانند مهرانگیز منوچهریان ، هما ناطق ، سیمین دانشور و … نام برد . دلایل متعدد دیگری برای این عدم همراهی و حتی توجیه آن میتوان برشمرد از جمله ضرورت حفظ اتحاد و مقابله با توطئههای عوامل ارتجاعی و امپریالیسم ، فقدان سازماندهی اولیه زنان ، جنبش وسیع تودهای نبودن زنان، اولویت نداشتن مسئله حجاب و مسئله زنان در برابر سایر مسائل و مشکلات اول انقلاب، امیدواری زنان نسبت به حکومت پس از انقلاب در پاسخ به مسائل و مطالبات زنان ، نگاه منفی جامعه نسبت به آزادی حجاب و پوشش به عنوان دستاورد حکومت پیشین و عدم اهمیت به آن ، نشناختن ماهیت بینش فکری طیف قرار گرفته در مدار قدرت یعنی عدم شناخت کافی از ماهیت بینش اسلام سنتی علی الخصوص در حوزه زنان نزد عموم جریانهای سیاسی و فکری و جامعهو … نام برد تا جایی که نه تنها نسبت به تفاوت گفتمان رهبری انقلاب در پاریس و در تهران و قم آگاهی نداشته و به حل مسائل توسط آنان دل خوش بوده که واقف نبودند نفی حقوق زنان آغاز زمینه های دستاندازی حکومت بر سایر حقوق مدنی و سیاسی را فراهم خواهد آورد .
تظاهرات مارس ۵۷ در ۲۲ اسفند به دلیل تشخیص مخاطره آمیز بودن آن و نیز امیدواری به حل مسئله توسط چهره های مورد اعتماد ملی متوقف و تعطیل شد و البته بدون نتیجه و دستاورد هم نبود .
این اعتراضات موجب عقب نشینی موقت حکومت و دولت از اجباری کردن حجاب گردید و اجباری شدن ان تا تصویب و صدور بخشنامه ممنوعیت آن در تیر ماه ۱۳۵۹ به ادارات مبنی بر الزامی بودن و قانونی شدن ان در مجلس در ۵ مهر ۱۳۶۰ و تعیین مجازات برای متخلفین به تاخیر افتاد .
نقش عاملیت انسانی زنان در جنبش زن زندگی آزادی
امروز یک سال و نیم از رخداد زن زندگی آزادی و ۴۵ سال از مارس ۵۷ می گذرد. در شرایط فقدان هرگونه سازماندهی و کاربرد همه گونه اشکال سرکوب چه عاملی پیشران جنبش زنان در شهریور ۱۴۰۱ گردید ؟
باید یاداوری کرد زنان ایران با گرایشات مختلف چپ ( مذهبی و غیر مذهبی) ، لیبرال و اصلاح طلبانه در ۴ دهه بعد از انقلاب توانستهاند گامهای بسیاری به جلو بردارند . سرکوبهای شدید دهه ۶۰ ، فعال شدن محافل زنان در دهه ۷۰ ، شکل گیری نشریات زنانه و انعکاس مطالبات زنان در سایر نشریات در دهه های ۷۰ و ۸۰ ، رشد شبکههای غیردولتی زنان، شکلگیری اشکال مختلف فعالیت و مقاومت در تجمعات خیابانی ، متمرکز شدن فعالیتهای زنان بر تغییر قوانین تبعیض آمیز و برابری جنسیتی درقوانین و …. تنها سرفصل های فعالیتهای این ۴ دهه را در بر می گیرد .
با سرکوب شدید بعد از جنبش سبز، سازماندهی فعالان شناخته شده زنان به هم ریخته ، سطح فعالیتها متوقف و یا کوچک شده و روابط میان فعالان و نهادها و تشکلهای زنان به حداقل رسیده تا جایی که فشار سرکوب بخش بزرگتر این فعالان و سازماندهندگان را راهی مهاجرت کرد و جنبش زنان تا مدتها دچار رکود و انفعال گردید .
در اردیبهشت ماه ۹۶ با حرکت ویدا موحد و چند زن ناشناس دیگر در موقعیتهای مکانی مختلف ایران ، اعتراض به حجاب اجباری از بخش جامعه روشنفکری زنان به سطح عمومی جامعه زنان و سطح علنی خیابان رسید. زنان همچنین در اعتراضات دی ماه ۹۶ و ابان ۹۸ ضمن حضور در عرصه اعتراضات به سیاستهای کلان حکومت منجمله در رابطه با زنان به اعتراض پرداختند .
رشد شبکههای اجتماعی ربطی وثیق به نقشیابی زنان در فعالیتهای اجتماعی داشت . در جنبش آب در سال ۱۴۰۰ نیز در استانهای خوزستان ، لرستان و بعد اصفهان شاهد حضور وسیع زنان و نمایشهای اعتراضی زنانه به اشکال مختلف بودیم . اما شاید مهم ترین وجه برجسته در جنبش ۱۴۰۱ این بوده و هست که ما شاهد عاملیت گسترده زنان در جنبش اعتراضی زن زندگی آزادی بوده تا جایی که عموم زنان جامعه بدون وابستگی به جریان های سیاسی، احزاب و گروههای شناخته شده و شناسنامه دار و یا بدون برخورداری از رهبریهای شناخته شده زنان، خود به نیروی رانش ، کنش و اکتیویست اصلی جنبش تبدیل شدند.
حضور پرشمار زنان بدون سازماندهی و بدون هدف مشخص ، ایفای نقش بسیار بزرگ و پررنگ در شروع جنبش زن زندگی آزادی به ویژه در رابطه با حجاب ، تبدیل مسئله حجاب به عنوان دال مرکزی خواستههای معترضین و فعال سازی سایر عوامل از طریق این دال مرکزی، زمینه ساز خیزش اخیر بوده است . بدین ترتیب زنان جامعه از رهگذر مقابله با حضور مستمر و وسیع حکومت خودکامه در کنترل زیست عموم جامعه و مشخصا زنان به خلق فضاهای جدید پرداختند
در شرح عوامل متعددی که اجازه نداد تا مسئله زن در مارس ۵۷ به درستی و بخوبی دیده شود شاید لازم باشد به مهم ترین این عوامل یعنی فقدان عاملیت یابی زنان ایرانی در ان رویداد اشاره کرد همان عاملی که امروز مهمترین ویژگی برجسته جنبش زن زندگی آزادی و دیده شدن آن محسوب می شود .
برای اولین بار جنبش زنان خشمگین از نادیده گرفتن در قوانین عرفی و خشونت ساختاری و سیستماتیک علیه زنان از یک سری چهرههای گمنام و ناشناس انرژی گرفت. آنها حجاب از سر برداشته و مظاهر حجاب را به آتش کشیدند ،در تعدادی وسیع کشته شدند ، فضاهای عمومی و خیابان را تسخیر کردند ، با اعتماد به نفس بخشیدن به زنان، آنان را مرئی کرده ، همبستگی مردان را برانگیخته و حتی طیف های سنتی را نیز از خود متاثر سازند ، آنان توانستند فعالان زن را از انفعال خارج و مجدداً هستههایی از آنها به عنوان همراه و کمکی جنبش فعال نمایند. به یک معنا عاملیت زنانه عام توانست با مقاومت آگاهانه در عین سرکوب و پیوستگی ،شرکت فعالانه در سیر حوادث ،تاثیرگذاری در محیط بیرون به رغم تمام محدودیتهای ساختاری انکارناپذیر ،برخورداری از استقلال و انتخاب آزاد متفاوت نگاه به زنان را به زنان و مسائل آنان و به طور مشخص حجاب اجباری را به عنوان دال سیاسی تغییر داده و حقوق زنان را در عرصه عمومی مطرح سازد، چیزی که در مارس و اسفند ۵۷ تحقق پیدا نکرد.
—————-
◾️منابع:
مقاله عاملیت زنان ایران در جنبش زن، زندگی ، آزادی و پیامدهای آن ؛ فرزانه روستایی ـ مریم تهرانی.
http://t.me/iranfardamag