May 28, 2023 نه به انجماد و ایستای
ویژهی دوازدهمین سالیاد درگذشت مهندس عزتالله سحابی -1
مهدی غنی
پرسش این بود که مهندس سحابی چطور منافع ملی را با ایدئولوژی اسلامی و سوسیالیسم که هر دو به نوعی فراوطنی هستند، جمع میکرد؟ آیا بین اینها تعادل برقرار میکرد یا برای یکی اولویت قائل بود؟
بگذارید از برخی پرسشهای جدی بگذریم، پرسشهایی مانند اینکه تعریف منافع ملی چیست؟ و چگونه و با چه سازوکاری میتوان در هر زمانی منافع ملی را تشخیص داد؟ معیار و میزان تعیین آن کدام است؟ همچنان که منظور از ایدئولوژی اسلامی و سوسیالیسم هم مشخص نیست که کدام قرائت و مدل از این مفاهیم است.
با این وصف، با این معادله سه مجهولی و سردرگمی، رسیدن به تصویری روشن از نگاه مهندس سحابی بسیاردشوارخواهدبود. اما نکتهای که نگارنده از شخصیت آن مرحوم به یاد آوردم، مرا از سرگردانی میان این مفاهیم رها کرد.
میدانیم که میتوان تصویری از یک مقطع زندگی مرحوم سحابی گرفت و آن را به عنوان شخصیت و منش ایشان معرفی کرد. اما این تصویر واقعی از آن عزیز نیست که او در زندگی پربارش تحولات بسیارداشت که هرکدام در خور تأمل است و همه را باید به یاد داشت.
با مرور زندگی مهندس، آنچه برجسته و آشکارمیشود گشودگی و حقیقتجویی اوست، ویژگی مهمی که نمیگذاشت اودر قالبها و قابهای ذهنی و پیشفرضها محصوربماند. ویژگی که امروز هم ما نیازمند آنیم.
او همواره به عدالت اجتماعی و نوعی سوسیالیسم درمناسبات اقتصادی باورداشت، با همین آرمان سال 58 ریاست سازمان برنامه و بودجه را برعهده گرفت. اما درآنجا وقتی با نقدهای کارشناسی و مستدل دیگران روبرو میشد، برایده خود تعصب نورزید و واقعیتها را با صداقت تام پذیرفت. روایت ایشان از تجربه حضورش درسازمان برنامه بیانگر این ویژگی اوست:
سوسیالیسم از ایدهآل تا ممکن
«خود من نیز در آن زمان به تفکر چپ گرایش داشتم. ولی از وقتی که به سازمان برنامه رفتم با واقعیتهای جدیدی آشنا شدم که تفکر مرا دستخوش تحول نمود»/1
ایشان به تحلیلهای اقتصادی کارشناسان سازمان اشاره میکند و میگوید: «من این تحلیلها را میخواندم و بسیار چیزها از آن میآموختم. علاوه بر آن با کارشناسانی مشاوره مینمودم و با آنان محشور بودم که انصافا” از آنان هم بسیار یاد گرفتم». «با توجه به تجربیات سازمان برنامه و واقعیات جامعه و کشورایران، صددرصد اطمینان داشتم که ایران راهی جز تقویت بورژوازی ملی برای توسعه خود ندارد»/2
با این تجربه وقتی در دهه شصت به مسئله تحصیل رایگان برمیخورد که در قانون اساسی هم آمده بود(اصل سوم)، باز هم ضمن آرمانگرایی، چشم بر واقعیت نمیبندد: «دراین میان سعی من براین بود که تعادلی را بین آرمانخواهی آنان و واقعیتهای اجتماعی ایجاد کنم… درآن روزهمه روی تحصیلات رایگان تأکید میکردند. حرف ما این بود که اگر هرسه مقطع آموزشی رایگان شود میبایست 23% بودجه جاری به این امراختصاص یابد و این امرشدنی نبود. بنابراین میگفتیم بیاییم و روی مجانی شدن آموزش در مقطع ابتدایی بایستیم. درآن روزبچهها، به کمتر از سوسیالیسم رضایت نمیدادند و برپله آخر چشم دوخته بودند، درحالی که ما تأکید داشتیم که سوسیالیسم آن است که بچه ابتدایی نماند پشت خط! و این یک دید مرحلهای بود که برروی سوسیالیسم ممکن می ایستاد». /3
نقد ایدئولوژی، نفی تعصب
مهندس سحابی در عین حال که قبل از انقلاب، به ایدئولوژی انقلابی استکبارستیز باورداشت و برآن پای میفشرد، وقتی با واقعیتهایی روبرو شد که آن قرائت ایدئولوژیک توان پاسخگویی به نیازهای جدید را نداشت، به جای اصرار بر پیشفرضها و ایدههای گذشته و انجماد درآنها، با ذهنی گشوده به نقد آن تفکرات و اصلاح آن تن داد و رویکردی نو برگزید. کاری که برخی نیروها نکردند و چه کردند:
«با توجه به تفکر فوق، ایدئولوژِی براندازانه پیش از انقلاب دیگر کاربرد نداشت. با این وجود کسی یا گروهی نیز اعتقاد به نقد آن ایدئولوژِی نداشت. درآن دوران من بارها این مسئله را به دوستان خود متذکر میشدم که درصورت عدم نقد گذشته و کشف و شناخت نقاط ضعف و اصلاح آنها، دشمنان از نقاط ضعف ما سودجسته و ما را نابود خواهند کرد. این عدم انتقاد به گذشته به دلیل عدم توان نبود، بلکه دلیل آن تقدسی بود که برای آن ایدئولوژی قائل بودند». /4
مهندس سحابی تعصب و انجماد را با هر رویکرد و گرایشی مضر میدانست و رنگ و لعاب چپ و راست و مذهب و غیرمذهب فرقی نداشت، درجستجوی حقیقت، خویشاوندی و ملاحظات قبیلهگرایی سرش نمیشد:
«ادعاهای مقامات جمهوری اسلامی وطرح اینکه ایران مرکز عالم اسلام است، این کشور را به «سیبل» و نشانه دشمنان تبدیل کرده بود. از طرف دیگرافکار تند وچپ را نیز مانع توسعه و رشدحقیقی این کشور و پیشرفت تولید و کار و صنعت و کشاورزی میدیدم و نمیتوانستم دوستان خود را نیز مجاب نمایم. آنان آرمانهای عدالتخواهانه خود را مطرح میکردند و بر ارزشهای ایدئولوژیک تأکید میکردند». /5
او حتی برخی تجدیدنظرها و نقدهایی که به گذشته شده بود را هم به نقد میکشد و معتقد است باید نقدگذشته ریشهای و بنیادی باشد و به ریشههای ایدئولوژیک خطاها برسد:
«دربررسی و نقد فعالیتهای پیشین مشاهده نمودم که عموما” این نقد،به تاکتیکها، منشها، واکنش درقبال تحرکات موجود جامعه و حتی استراتژی منحصر میشد و به نقد «ایدئولوژی» کمتر پرداخته میشد و یا اصلا” ذکری به میان نمیآمد.افکار و عقاید و اخلاقیات، مورد نقد قرار نمیگرفت». /6
ایشان رابطه دینامیک ایدئولوژی با مراحل حرکت یک جامعه و واقعیات را در نشریه ایران فردا شماره 36 شهریور 1376 به تفصیل بیان کرده که در کتاب دغدغه های فردای ایران، ص 326 منعکس شده است.
از مایه خوردن
با این گشودگی بود که از همان دهه شصت رویکردی مستقل اتخاذکرد که داروی همه دردهای این چهاردهه گذشته بود. فریادی که چون خروس بیمحل خوابها را آشفته میکرد و نباید به گوش میرسید:
«بحث ما با مسئولین این بود که درآمد نفت یک ثروت نیست و ماحق نداریم آن را صرف توزیع درآمد درمیان مردم نماییم. چرا که نفت سرمایه است و ما تنها حق داریم آن را تبدیل به احسن نماییم. یعنی آن را درسرمایه گذاری صنعتی یا توسعه کشاورزی مصرف کنیم تا از قبل آن درآمد حاصل شود. آن گاه درسیاست های توزیعی خود عدالت اجتماعی را رعایت کنیم»/7
«تفکر رایج عممدتا” معطوف به توزیع بود. … دولت آقای مهندس موسوی نیز معطوف به توزیع نسبتا” عادلانه ثروت درسطح جامعه بود» /8
———————–
1- سحابی عزت الله، نیم قرن خاطره و تجربه، جلد2، انتشارات خاوران، 1392، ص 176
2- همان، ص 181
3- همان، ص 163
4- همان، ص 175
5- همان، ص 181
6- همان، ص 173
7- همان، ص 173
8- همان، ص 174
منبع اران فردا