مسعود میری
عده ای انتظار دارند که ما روشنفکران در هر موقعیتی با قدرت مبارزه کنیم اما نبرد واقعی ما جای دیگریاست. با قدرتهاست و این جنگ سادهای نیست، زیرا قدرت به خاطر تکثرش در فضای اجتماعی به شکلی متوازن در زمان تاریخی پایدار است. تضعیف شده و رانده شده از اینجا ، بار دیگر آنجا پدیدار میشود. قدرت هرگز نمیمیرد. انقلاب کنید تا از بین ببریدش، او به سرعت برمیگردد و در شرایط جدید چیزها جوانه میزند ، دلیل این دوام و بقا این است که قدرت انگل یک ارگانیسم بین اجتماعیاست که به کل تاریخ بشر مربوط است و نه فقط به تاریخ سیاسی و تاریخیاش. چیزی که قدرت در تمام ابدیت بشری در آن ثبت شده زبان است؛ یا دقیقتر بگوییم بیان اجباریش لسان.
زبان قانونی است که لسان آیین نامهاش است . ما قدرتی را که در لسان نهفته است نمیبینیم زیرا فراموش میکنیم که لسان یعنی طبقهبندی و طبقهبندی همیشه سرکوبگر است” . یک صفحه قبلتر، نهاد این بحث قدرت را در متن ، در جان تجربهی انسان جستجو کرده است که از دهان مرقس در انجیلش بیرون میکشد : ” نام من قشون است “۱
بخشی از قدرت زبانِ زمان است. همان بهیموتی که امروز بیش از هر وقت دیگری ثمرهی وقت را قورت داده است. “گذشته” به “آینده” یورش آورده و “اکنون” چون طفل معصوم یتیمی وامانده و مأیوس شدهاست.
اینکه بدانیم هر یک از بازیگران عرصه و صحنه کیستاند ، چه کردهاند و ما را به کجا خواهند برد ، بیایید ببینیم این متنها چه می توانند گفت. داستان به ظاهر ساده مینماید زیرا هر جانی را جهانیست و جهان ایدهها داستان آن است.
در مرقس باب (۵) لجئون دیوانهایست که گویا آنچه در درون وی نشسته و نهاد او را فاسد کرده ، خود با آن نیرو همدلیها دارد که خطاب به عیسی(که منجی نیز گویا در این نیروی مخوف ضرورت وجود میفهمد) میگوید:
” «ای عیسی، پسر خدای تعالی، مرا با تو چه کار است؟ تو را به خدا قسم میدهم که مرا معذب نسازی » زیرا بدو گفته بود ای روح پلید از این شخص بیرون بیا پس از او پرسید اسم تو چیست به وی گفت« نام من لجئون است زیرا که ما بسیاریم», پس بدو التماس بسیار نمود که «ایشان را از آن سرزمین بیرون نکند» و در حوالی آن کوهها گله گراز بسیاری میچرید و همه دیوها از ویخواهش نموده گفتند:« ما را به گرازها بفرست تا در آنها داخل شویم » “.۲
▪️برای نجات بخش ، غرق کردن گرازهای قدرت ممکن است ، اما برای بشر که ربط خود را با مطلق ترک کرده و بی اندازه در جهان گیتیانهی خود تنها مانده۳ ، نه تنها قتل قدرت مقدور نیست بلکه از دست دادن آن نیز از دست رفتن یک امکان توسعه و مدنیت است.
نیروهای اجتماعی و سیاسی کوشیدهاند نیروی نهفته در لجئون را ( که در وضعیت بهیموتی میشد مسیحوار در صحنهی زهد و پارسایی آن را به قتل رساند ، اما در وضعیت لویاتانی ناگزیریم از تربیت و سامان بخشیدن به نیروی مهیب آن ) در ایدهی کنشگریی اجتماعی و سیاسی بگنجانند تا نهاد سرکش آن آموخته به انتظام سیاسی گردد. رولان بارت ، به پس از این کار دارد که آن یادآوریی بزرگ را دقیقاً دو سال قبل از انقلاب ایران به ما میکند: آنچه من میکنم صرفاً نتیجه و دنباله ی چیزیست که من هستم!۴
▪️ما در استخوانبندیی تمدن و فرهنگ ایران سه مقدمه داریم که ذیل این سه مقدمه مقید خواهیم بود.مادام که این مدنیت معنادار باشد در عین رجوع مستمر و پیوسته به این سه پایه ، تربیت و تنزیه آنها نیز ضروری است: نگرهی
شهریاری ، نگرهی دینیاری و نگرهی عیاری یا پهلوانی !
در باب اول و سوم جای دیگر سخنها گفتهام و جای آن اکنون نیست. ولی اینک که نگرهی دینیاری محل نزاع و بحث جدیی جامعهی ماست ، ناچاریم بدان التفات نظر صرف کنیم . در نگرهی شهریاری سخن بر سر نوع نظام سیاسی و مهندسیی قدرت است. ریاضیات قدرت در نظریه ی شهریاری مندرج است و در نظریهی پهلوانی جامعهشناسیی توده و قدرت مهیب لجئونِ سیاست ، تربیت ملی برای مشارکت یا معنویت سیاست منظور نظر من است. در نگرهی دینیاری ، ملت همواره و مستمر ناچار است مذهب را در مسأله گون بودنش ببیند ، آن را میدانی قدرتمند از نیرو بداند ، این نیرو را برای چشمانداز آینده به امکان تغییر نزدیک کند. در وضعیت کنونی تا بعد ، نیروهای وابسته به اقلیم دینیاری که دل در گرو نفی استبداد دارند ، در حالی که به تبدیل مذهب به نیرویی بارآور و موثر برای ایجاد دمکراسی میکوشند ، ناگزیرند به تنزیه فرهنگ ما از ایمان سیاست زده نیز بپردازند.
▪️از نزاعهای هیجانیی حال حاضر بگذریم و انصاف دهیم که از اتفاق حاصل تجارب مهدی بازرگان ، محمود طالقانی ، حسینعلی منتظری و مانند ایشان ، این است که در جهان دینخوی ما ، نهال نازک و نحیف تفکر از حامیانی در این نحله بیبهره نبوده است . ستردن صورت مسئله در عالم خیال کاملا ممکن است اما دینیاری در پود این فرهنگ در حال کار کردن روی رفتار ماست. در تار و پود این نظریه که نهاد فرهنگ ایرانی با آغشتگی به دینخویی امکان تفکر آزاد را از دست داده ، اگر خبری باشد ، همانا اذعان به اثر نیرومند این قدرت است. نیروهای فعال اجتماعی که از این میدان میآیند به فرهنگ عمومی کمک میکنند ایمان اقلیم سیاست را ترک کند و در مقام یک نیرو برای تغییر همراه شود. نیروهای اجتماعیای که از خاستگاهی مذهبی برخوردارند به مخاطبان خاص خود میآموزند که بر خلاف نیروی نجات بخش که همیشه در امر مطلق سکونت دارد و طبیعتاً کامل است ، مفهوم اجتماعی – سیاسیی نجات و رهایی امری تدریجی ، تجربی و ناتمام است ، زیرا انسان در وضعیت لویاتانیی خود در موقعیت زندگی میکند نه در ابدیت. بازرگان در آخرین اثر خود ، ابدیت را در مفهوم آخرت صورتبندی میکند تا تمامیت و کمال از فرم سیاسی تخلیه و تنزیه شود ، زیرا دریافته بود نیروی نهفته در لجئون را با تجربه ی تمدن باید مهار کرد و قتل قدرت امری اجتماعی و میسر نیست.
گرچه هیجان حاکم بر نسل نو هر کار روشنفکرانهای در دینیاری را نفی میکند ، تجربه به ما یاد داده و ایضاً خواهد داد که کار اجتماعی و تربیت بشریی سیاست در میدانهای شهریاری(دولت) و عیاری (ملت) ، محتاج به تنزیه و تدبیر احساس و عمل وابسته به معنویت و مذهب نیز میباشد. در ماتریالیستی ترین لحظهی گفتگو ، بزرگترین اهل تفکر توغل در متن را ترک نگفته اند ، چون در ماتریالیستی ترین لحظهی زیستِ ما هم متن دینی کار میکند ، چون ما در گذشته اکنون میشویم . از اینرو ، هم برای تنزیه توان نیرومند و مهیب مذهب و هم اتصال و پیوند آن به قدرت مردم ، بایسته آن که میراث تجارب دینی و معنویِشان محل رجوع قرار گیرد. محذوف همواره مجال ظهور و تسلط را بهتر از مسیطر صید میکند و هر بازگشتی میکوشد خاطرهی از دست رفتهای را نقل کند و فقدان در چنین وضعیتی حضور را خط میزند.
▪️بازرگان، طالقانی ،منتظری و مانند ایشان بخشی از اصلاح اجتماعی را ممکن کردهاند.
———————————
۱.رولان بارت ، درس ، ترجمه از حسام نقرهچی ، نشر نیلوفر صص۳۵ و ۳۶
۲.عهد جدید ، مرقس باب آیات ۷ به بعد
۳.و مگر خود پسر انسان همچنین در لحظهی مرگ با صعود ، این تنهایی را درنیافته بود که نجوا کرده بود «ایلی ایلی لما سبقتنی»؟
4.بارت ، درس ، صفحه ۳۶
#ایران_فردا
#مسعود_میری
#مهدی_بازرگان
#دین_و_سیاست_و_اجتماع
http://t.me/iranfardamag
انجمنها با ابراز تأسف و محکومکردن تجاوزگران،
زندهباد به خودمان! رفتاری که این روزهای بعد از حملات به تهران و شهرهای دیگرمان داشتیم، واقعا بهتر و منطقیتر از آنی بود که انتظار داشتیم. رفتاری خردمندانه و مدنی و... . رفتاری صمیمی همراه با مهر و صبوری. زنان و مردان از کوچک و بزرگ، در گروههای مجازی درخشیدند و روحیه پرستاری و محبت خود را در مقابل بلای جنگ و تخریب و خونریزی به همه سرایت دادند.
- 1404/04/05