در مقابل فقدان رویکرد سیاسی و اتخاذ آرایش جنگی

بازبینی ارزش‌ها و تبیین مفهوم”ملی” و ” منافع ملی”

▪️ ارزیابی وضعیت جامعه‌ی سیاسی در ایران

🔹گفت‌وگو با مراد ثقفی *

✅وضعیت سیاسی ‌امروز ایران به گونه‌ای رقم خورده است که به نظر می اید تحلیل منسجمی درباره وضعیت موجود بین نیروهای سیاسی وجود ندارد؛ تحلیلی که از دل آن بتوان یک استراتژی که افق روشنی در پیش روی نیروها و جامعه بگذارد، وجود ندارد. در شرایط کنونی نیروهای سیاسی دچار چه وضعیتی هستند که نه‌ می‌توانند جامعه و نه نیروهای دیگر را به یک اقناع تحلیلی از شرایط برسانند؟ این عدم وفاق تحلیلی از کجا نشات‌ می‌گیرد؟

💢 در تجربه چهل ساله جمهوری اسلامی، چندین بار تناقضات آشکار شد که بعضاً توانستیم برخی از آنها را حل کنیم. یکی از آنها با رحلت بنیانگذار انقلاب آشکار شد و تدارک آن هم با تغییر قانون اساسی فراهم شد، در این تغییر یک رشته شروط برای کسب جایگاه ولایت فقیه برداشته شد و ساختار نخست وزیر و رئیس جمهور هم به رئیس جمهور تغییر کرد. این تغییر در چهارچوب اندیشه سیاسی و اسلامی مجموعه‌ای از نیروهای بالای نظام مطرح شد و از این جهت که این امکان را حفظ کرد که سیاست‌ورزی در کشور کم و بیش به روال سابق ادامه پیدا کند، راه حل مناسبی بود. این تغییرات در همه جای دنیا هست و مثلاً در فرانسه پنج بار قانون اساسی جمهوری در این کشور پس از انقلاب سال ۱۷۸۹ تغییر کرد.

🔸در ادامه کار جمهوری اسلامی تناقض دیگری رخ نمود که در آغاز چندان دیده نشده بود. دلیل هم آن بود که به هر حال تا پایان جنگ، جمهوریت و اسلامیت در تنش باهم قرار نگرفته بودند. ولی از آن به بعد این تنش بالا گرفت. سعی شد این مسئله با تقویت شورای نگهبان یا بعضاً با استفاده از حکم حکومتی حل بشود. اما تناقض حل نشد. حتی‌ می‌توانم بگویم راه‌‌های پیشنهادی خود موجب تنش بیشتری شدند. به‌خصوص قدرت‌گیری حیرت انگیز شورای نگهبان که به‌طور مستمر از این قدرت خود برای حلّ و فصل همة مسايل سیاسی استفاده کردند. پُرشماری و گستره‌ای که اصلاً با موارد اندک ارجاع به حکم حکومتی قابل مقایسه نیست. تنش میان جمهوریت و اسلامیت هر دم بالا گرفت و لزوم تغییر وضعیت هر روز عاجل‌تر می‌شود.

▪️ کسانی که ‌امروز دست بالا را در صحنه سیاسی دارند،‌ می‌خواهند این مسائل را حل کنند. ولی‌ می‌خواهند این واقعیت موجود که اسلامیت از جمهوریت بالاتر قرار گرفته را هم تثبیت کنند و شاید قانون را هم تغییر دهند. یعنی آن‌‌ها هم تغییر‌ می‌خواهند و متوجه هستند که ما دچار تناقضاتی هستیم که نتوانستیم آن‌‌ها را به نحوی که به این دو وجه لطمه نخورد حل کنیم. آنها تغییر در جهت تثبیت اسلامیت بر جمهوریت می‌خواهند و نیروهای مقابل تغییر در جهت حفظ جمهوریت.

✅دراینجا زمانی که از تغییر صحبت می کنیم ، منظور تغییرو تحولاتی است که از زمان شکل‌گیری مطالبات و اصلاحات سالهای1376 به بعد در ایران روی داد ، از دست رفت  و در سال 88 به شکل اعتراضی مجددا بازگشت و در سال 1392 به نوعی دیگر خود را بازنمایی‌ کرد و در انتخابات اخیر هم با کاهش محسوس رای خودش را نشان‌ داد . از 1388 به بعد این فقدان تحلیل از شرایط و نیز فقدان چه باید کرد بیشتر خود را نشان می دهد  سوال من این است که چرا  ‌امروز نیروهای سیاسی فاقد یک تحلیل مشخص از وضعیت هستند و چگونه‌ می‌توانند با نیروهای مسلطی که تغییرات را فقط در سمت و سوی خواسته های خود می خواهند، مواجهه درست داشته باشند؟

💢 همه نظام‌‌های برآمده از انقلاب ویژگی‌‌هایی دارند. یکی این است که اغلب بعد از انقلاب با جنگ روبرو‌ می‌شوند. دوم اینکه نیروهای سیاسیِ حکومت‌‌های برآمده از انقلاب دو نگاه برای مدیریت ‌امور دارند. یکی نگاه نظامی است که متضمن جنگ با نیروهای داخلی که گفته می‌شود با انقلاب مخالفند؛ و نیز جنگ با بیرون ، یکی هم نگاه سیاسی است. جمهوری اسلامی ایران هم از این قاعده مستثنی نیست. از روز اول پیروزی انقلاب برای رتق و فتق‌امور دو نگاه همزمان باهم جلو‌ می‌رود. یک نگاه جنگی به معنای حذف مخالف و رقیب و دوم رجوع به یک قاعده مندی و بسیج مردم از طریق شعار و برنامه و فعالیت.

🔸دوره سال‌‌های ابتدایی انقلاب این نگاه‌‌ها را در همه جناح‌‌ها و گروه‌‌ها‌ می‌بینید و اتفاقاً کسانی که دست بالا را در قدرت داشتند بیشتر به سیاست فکر‌ می‌کردند. نیروهای چپ شاید بیست سال بعد از انقلاب اعتراف کردند ما آن زمان جنگی به مسائل می نگریستیم در حالی که باید سیاسی نگاه‌ می‌کردیم. ‌امام از روز اول پافشاری روی قانون اساسی دارد که هرچه سریعتر کشور دارای ساختار سیاسی‌ای شود که ملت را تعریف کند و در چهارچوب آن بتوان سیاست ورزی کرد.

▪️ آن تناقض‌‌هایی که در ابتدای گفت و گو مطرح کردم، عده ای را به این نتیجه رسانده که وجه سیاسی کار را کنار بگذاریم و وجه جنگی/ نظامی را جلو ببریم. در نتیجه در بسیاری از دوره‌‌های انتخاباتی دخالت‌‌های شورای نگهبان فضای انتخابات را کوچک کرد. در دوره آخر دیگر‌ نمی‌توانیم از محدود کردن فضای انتخابات صحبت کنیم و کاملاً نگاه جنگی غالب است و یک گروه قدرت را به طور کامل تسخیر کرد. به نظر من این که میزان رای آقای رئیسی کم بود چندان اهمیت نداشت. در دوره اول و دوم آقای هاشمی هم میزان رای آنچنان اهمیت نداشت ‌اما ایشان برای تسخیر نیامده بود. برنامه و اعتبار و اقتدار داشت هرچند رقبای چندانی نداشت و اتفاقاً فضا سیاسی بود. هنوز هم بحث درباره کارنامه و سیاست‌‌های آقای هاشمی ادامه دارد که آیا مثلاً آزادسازی‌‌ها درست بود یا خیر. در دوره اخیر واژگان نظامی به کار گرفته‌ می‌شود. مثل این که قدرت یکدست‌ می‌شود در حالی که افتخار این است که سه قوه یکدست نباشند و هرکدام به نوعی ضدقدرت دیگری باشد. در رشته‌‌های علوم سیاسی و فلسفه و جامعه‌شناسی به دانشجوی ترم اول این حرف منتسکیو درباره تقسیم قوا و جلوگیری از تمرکز قدرت را به او‌ می‌گویند. الآن یکدستی قدرت را به عنوان راه حل مسائل پیشنهاد کرده‌اند در نتیجه ما با وجه کاملا نظامی روبرو هستیم.

✅یعنی فقدان رویکرد سیاسی حکومت منجر به فقدان تحلیل سیاسی شده است؟

💢 جریان‌‌های فکری و احزاب‌ می‌توانند تحلیل کنند و بگویند چه بکنیم و چه نکنیم. اولین الزام این است که ما بپذیریم با سیاست روبرو نیستیم که به معنای سیاسی آن را تحلیل و نقد کنیم. ما با یک رویکرد نظامی روبرو هستیم که خیلی‌‌ها این مسئله را فهمیده‌اند. به جمهوری خواهان ‌امریکا نگاه کنید که حرفی جز جنگ‌ نمی‌زنند. اسرائیل هم همینطور و اپوزسیون برانداز را ببینید که حرف جنگ و حذف را‌ می‌زند. این‌‌ها حرف حکومت را گرفته اند و‌ می‌گویند حالا که حاکمیت آرایش جنگی چیده من هم آرایش جنگی‌ می‌گیرم. وقتی یک حکومت آرایش جنگی‌ می‌گیرد، اپوزسیون اصلاح‌طلب و انتقادی آن چه‌ می‌تواند بکند؟

✅ طبق گفته شما حکومت آرایش جنگی به خودش گرفته و نیروهای سیاسی [ ملی ] هم مخالف چنین رویکردی هستند از این بابت در چنین وضعیتی یک نیروی سیاسی در جامعه چه مار می تواند بکند؟ آیا باید صبر کنیم تا حاکمیت آرایش جنگی را تغییر دهد یا‌ می‌تواند امیدوار به بازکردن مسیری جدید باشد؟

💢 چندین رویکرد‌ می‌توان داشت و من بیشتر دارم طرح مسئله‌ می‌کنم. در کشور ما یک نوع سیاست ورزی سابقه دارد و آن هم سیاست صبر و انتظار است. ایرادات و منزلت‌‌هایی هم دارد.

✅کاری که جبهه ملی قبل از انقلاب کرد؟

💢 درست است در نقطه مقابل آنهایی که صبر و انتظار نکردند و به دنبال جنبش مسلحانه رفتند. صبر و انتظار هم یعنی بقا. راه حل نقطه مقابل هم که کم و بیش تئوریزه شده و جای صحبت دارد از نظریه گرامشی برمی خیزد. گرامشی از نظریه انقلابی لنین فاصله‌ می‌گیرد و دلیل‌ می‌آورد که بورژوازی صد در صد سیاه نیست و یکسری از آزادی‌‌ها و حقوق در جامعه سرریزکرده و در این فضا دست آوردهایی هم نصیب جامعه مدنی شده که‌ می‌تواند موقعیت خودش را تقویت کند. در واقع صحبت از تقابل با موضع جنگی را مطرح می‌کند. این رویکرد اجتماعی که در وهله اول از صحبت گرامشی استنتاج‌ می‌شود می‌تواند راهگشای ما باشد. نه صبر و انتظار صرف و نه تبدیل شدن به دشمن و نیروی جنگی. سابقه هم نشان داد که صبر و انتظار دو نیروی سیاسی بزرگ به نام جبهه ملی و نهضت آزادی را چندان از کار نینداخت که جدا شدن جوانان‌شان از آنها و در پیش گرفتن رویکرد مبارزة مسلحانه.

✅دسته بندی کلی شما یکی رویکرد صبر و انتظار و یکی رویکرد اجتماعی و مدنی است. در واقع می توان گفت شاید که ما در حال حاضر در برابر حاکمیت‌ نظامی نمی‌توانیم کاری انجام دهیم ‌اما در جامعه می‌توانیم اقداماتی انجام بدهیم. آیا‌ می‌توانیم جامعه را توانمند کنیم که همچنان فعال بماند و سرخورده نشود به وضعیت شورشگری نیفتد و به تعبیری به فروپاشی سیاسی یاری نرساند. چون عده‌ای معتقدند هم اکنون هم فروپاشی اقتصادی و هم فروپاشی اجتماعی روی داده است.

💢 من با گفتمان‌‌های آخرالزمانی سنخیتی ندارم. مثل همة این گفتمان‌هایی که فقط‌ می‌ترسانند. کار روشنفکر ترساندن مردم نیست و به نوعی پشت این ترس را باید به مردم نشان داد. این نوعی خودزنی است. من این مسئله را در گفتمان مذهبی‌ می‌فهمم که در فاجعه ای غرق می شوی تا روحت جلا‌ پیدا کند. ‌اما کار روشنفکری این نیست که مدام هشدار بدهی. ‌امروز به جایی رسیده‌ایم که دولت به خودش هشدار‌ می‌دهد. دوم این که یک عده ای باید آتش زیر جامعه را زنده نگه دارند را هم قبول ندارم. آدم سیاسی باید کار سیاسی خودش را بکند تا روزی که به این سیاست‌‌ها نیاز بود چند آدم سیاسی شسته رفته وجود داشته باشند. نه اینکه بشود مثل سال 76 که ناگهان سروکله آقای خاتمی پیدا‌ شد و همه مانده بودند که چکار کنند.

🔸 به نظر من نیروهای سیاسی‌ می‌توانند دو کار مهم انجام بدهند.

یکی اینکه ارزش‌‌ها را بازبینی کنند و مهم ترینش هم دموکراسی است. به کنه نوشته‌‌ها در مورد دموکراسی که‌ می‌رویم یک متن خالص‌ نمی‌بینیم و کنار آن «اما» و «اگر»های فراوانی هست که توسعه و وجوه عقیدتی را چکار کنیم. مسئله دیگر «منافع ملی» است. ما هنوز که هنوز است مفهوم «ملی» را روشن نکرده‌ایم. این همه از حقوق اقوام‌ می‌گویند ‌اما «ملت» و «سرزمین» چه جایگاهی دارند. این‌‌ها باید بحث بشوند و معلوم شود چند نیروی سیاسی داریم که دموکراسی بدون اما و اگر می‌خواهند و دغدغة منافع ملی دارند.

دوم روشن کردن مواضع است. همه جوامع پر از تناقض و تضاد هستند و برای همین است که تغییرات رخ‌ می‌نمایاند. 3-4 سال است که کارگر و بازنشسته و معلم و … مدام اعتراضاتی دارند. نیروی سیاسی باید در این موارد موضع بگیرد. همین مسئلة حجاب اجباری را ببینید که چه صورت بدی از این جامعه‌ای که بیش از ۴۰ سال انقلاب کرده را نشان می‌دهد.

✅یعنی در مورد مسائل مبتلابه جامعه به شکل صریح ‌‌موضع‌گیری شود؟

💢 مسائل جامعه خودش را هیچوقت این گونه خود را نشان نداده بود.  ما قبل و بعد از انقلاب هم سیاسی بوده و وضعیت را رصد می کردیم. به نظر من هیچ دوره‌ای در تاریخ معاصر ایران سراغ نداریم که جامعه خودش مسائلش را تا به این حد روشن و شفاف با شما درمیان بگذارد. نیروی سیاسی باید در مورد مسئله سیاسی موضع بگیرد. راه حل به نظر من همین است که گرامشی به آن جنگ مواضع‌ می‌گوید.

✅درواقع نیروی سیاسی خودش را برای جامعه تصریح نکرده و انگار به شکلی می خواهد که هم گوشه چشمی برای ورود به حاکمیت داشته باشد و در سوی دیگر بگوید مطالبات جامعه را هم دنبال‌ می‌کنیم .  در این رفت و برگشت وضعیت سردرگمی از خودش نشان‌ می‌دهد.

💢 تصور بسیاری از نیروهای‌ اصلاح‌طلب آن است که جناح مقابل نمی‌تواند کشور را اداره کند و نظام به ناچار به ما روی‌ می‌آورد و بهتر است کژدار و مریز رفتار کنیم که به کلی بیرون از بازی نرویم. اما طنز تلخ به نظر من آن است که با این سیاست، حتی اگر به فرض محال هم نظام به اصلاح‌طلبان روی بیاورد، به نحوی خواهد بود که موفقیت آنها نتیجه قلع و قمع نیروهای مقابل خواهد بود و نه یک پیروزی در انتخاباتی سالم.

✅جنگ مواضع به وجود‌ آمده ‌اما اینکه نیروهای سیاسی خودشان را وارد این نزاع کنند بحث دیگری است.  جامعه‌ خود می‌فهمد که چه کسی در کجا قرار گرفته است. مثلاً نوشته آخر مهندس موسوی کاملاً سیاسی بود که دو حوزه را هدف قرار گرفته بود درست است؟

💢 ایشان در حصر بیشتر از دوستان خارج از حصرش سیاسی است.

✅ نظرات مهندس موسوی خیلی صریح و جسورانه است اما ‌امروز نیروی سیاسی در برابر سرکوب سیستماتیک جسارتش را از دست داده است.

💢 مسئله جسارت نیست. آقای موسوی دو مسئله را طرح‌ می‌کند که یکی در مورد سیاست خارجی است که حرف درستی است و یکی هم قصاص قبل از جنایت است که من شخصا نمی‌پسندم. اما در مورد اولی، طرف مقابل استدلال‌ می‌کند که دارم بیرون از مرزهای ایران از مرزهایم دفاع‌ می‌کنم. نیروی سیاسی باید موضع بگیرد و نشان بدهد که نتیجه چه شده که نه فقط خارج از مرزها نتوانستیم کاری انجام بدهیم بلکه هیچ وقت انقدر خطر در اطراف مرزهای ما نبوده است.

▪️ حزبی که فردا‌ می‌خواهد وزیر خارجه معرفی کند باید بگوید نظام چه کرده و چه اتفاقی در جمهوری آذربایجان افتاده و چگونه این کشور خودساخته الان بازیچة دشمنان دیرینه و جدید ما شده ا‌ست. باید موضع بگیرد و بگوید که نظریه‌ای که‌ می‌گوید ما بیرون از کشور از مرزهای‌مان دفاع‌ می‌کنیم اشتباه از آب درآمده و بیاییم سیاست خارجی ناظر بر منافع ملی برای حفاظت از مرزها طرح کنیم. در وضعیت فعلی حاکمیت آرایش جنگی چیده و‌ می‌گوید در جنگی که در سطح بین‌الملل پیش خواهد ‌آمد من پشتوانه چین و روسیه را‌ می‌خواهم و دارم . نیروی سیاسی باید موضع بگیرد که این درست است یا غلط.

✅در واقع بدیل خودشان چیست؟

💢 این‌‌ها مسائل خیلی کلانی هستند، اما همگی می‌توانند بحث شوند و نه اینکه فضای بحث را تنش‌زا کنیم. آیا مثلاً یک نیروی سیاسی اصلاح‌طلب نمی‌تواند بگوید که موضع ما در بحث جانشینی، شورایی شدن ولایت است؟ حتما نباید بحث‌ها را آتشین کرد که نتوان به صورت عمومی آن را بازگو کرد. افتخار انقلاب 57 در ایران عمومی کردن ‌‌آموزش ابتدایی بود. الآن ببینید این مسئله چه شده. مدرسه دولتی نیست و 90 درصد قبولی‌‌های کنکور از دهک‌‌های بالا درمی‌آید. کشاورزی و بحران آب هست ‌اما اگر شما بیایی چه کار خواهی کرد؟‌ می‌خواهی چاه را ببندی؟‌ می‌خواهی فولاد را جابجا کنی؟ به نظر من کار مخالفان و منتقدان و‌ اصلاح‌طلبان ‌‌موضع‌گیری روزمره و بحث کردن راجع به همه مسائل و پیشنهاد دادن سیاسی است. من فکر‌ می‌کنم با این گفتمان بگیر و ببند خیلی کمتر و بحث هر چه عمومی تر می‌شود.

✅ من با طرح کلی شما موافق هستم. در واقع نیروی سیاسی باید به شکل صریح مواضعش را در مورد مسائل مبتلابه جامعه بدون ترس اعلام کند. نیروهایی مثل آقایان تاجزاده و سعید مدنی به صراحت حرف‌هایشان را‌ می‌زدند. اما با تکمیل وضعیت جنگی و روی کار‌امدن آقای رئیسی به نظر‌ می‌رسد اگر کسی بخواهد در این سطح اعلام مواضع کند با آنها برخورد‌ می‌شود. آیا دیدگاه شما همان است که کار نیروهای سیاسی همین اعلام و شفافیت مواضع است؟

💢 من فکر‌ نمی‌کنم اگر احزاب سیاسی اعلام موضع کنند برخورد شود. چطور‌ می‌خواهند 300 نفر را بگیرند؟ دوم این که اگر کسی چنین تحلیلی دارد باید صبر و انتظار را پیش ببرد. نیرو اگر‌ می‌خواهد کار سیاسی بکند باید بپذیرد که راه حل دیگری ندارد. تاریخ عواقب استفاده از اسلحه را یک بار به ما نشان داد. کار سیاسی همین است که باید موضع گرفت.

🔸وضعیت متاسفانه به گونه‌ای شده است که ما نیروی سیاسی نداریم بلکه سلبریتی سیاسی داریم. این جایگزین شده، سلبریتی به جای احزاب و انجمن‌‌ها یک پدیده عجیبی است که ما هم به آن تن داده‌ایم. کار سیاسی کار جمعی و تشکیلاتی است که نیاز به سند سیاسی و کنگره و برنامه دارد. وقتی حزب و کار حزبی با سلبریتی جایگزین شود، جملات معترضه جای برنامه را می‌گیرند. البته هم خطراتش برای آن سلبریتی بیشتر است و هم فایده‌اش برای جمع کمتر.

——————-

*مراد ثقفی روزنامه‌نگار، پژوهشگر مسائل سیاسی، فعال مدنی و ناشر ایرانی و صاحب امتیاز و مدیر مسئول فصلنامه گفتگو

#ایران_فردا

#مراد_ثقفی

#چه_باید_کرد

#تحلیل_وضعیت_سیاسی

مطالب مرتبط

انجمن‌ها با ابراز تأسف و محکو‌م‌کردن تجاوزگران،

زنده‌باد به خودمان! رفتاری که این روزهای بعد از حملات به تهران و شهرهای دیگرمان داشتیم، واقعا بهتر و منطقی‌تر از آنی بود که انتظار داشتیم. رفتاری خردمندانه و مدنی و... . رفتاری صمیمی همراه با مهر و صبوری. زنان و مردان از کوچک و بزرگ، در گرو‌ه‌های مجازی درخشیدند و روحیه پرستاری و محبت خود را در مقابل بلای جنگ و تخریب و خون‌ریزی به همه سرایت دادند.

ثبيت و افزايش اين سرمايه ايجاد شده در گروی تغيير رفتار عمومي حاكميت است

اكنون ما در اين مقطع نيازمند افزايش سريع و جدي قدرت ملي خود هستيم كه بسيار فراتر از بحث جنگ‌افزار و توان نظامي است. مجموعه حاكميت بايد با درايت و تدبيري سريع، رويكردي متفاوت نسبت به جامعه را در پيش بگيرد و از اين مسير امتياز تقويت قدرت ملي را براي مقاطع و مخاطرات احتمالي دريافت كند. خلاصه اينكه ما در اين جنگ هم به واسطه فعاليت‌هاي گسترده خيانتكارانه زنگ خطر ادامه رويكرد عمومي فعلي را شنيديم و هم با رفتار متين عامه مردم پيام ضرورت اعتماد و اطمينان به اين جامعه را دريافت کردیم.

شرایط خطیر، نیازمند تصمیم‌های بزرگ است

شرایط خطیر، نیازمند تصمیم‌های بزرگ است و تصمیم‌های بزرگ نیز نیازمند تغییر پارادایم‌ها و نگرش‌ها. با اعلام آتش‌بس و خاتمه موقت د‌رگیری‌ها، لازم است حرکت در مسیر تغییر نگرش و گفتمان، چه در داخل و در نسبت با افراد و جریان‌های وطن‌دوست و چه در خارج و در نسبت با کشورها و نهادهای بین‌المللی معقول و صلح‌طلب آغاز شود.

مطالب پربازدید

مقاله