علی سرداری (محرم شیرمحمدی، بنیانگذار پیشتازان و موحدین در دهه پنجاه شمسی در قزوین)
مدتی است که افرادی با عنوان «نواندیشان دینی»، اقدام به انتشار بیانیههایی میکنند.
چرایی استفاده این جمع چند نفره از عنوان «نواندیشان دینی» در مدت اخیر برای مخاطب پرسشگر، سؤالاتی را برمیانگیزاند.
در ابتدا لازم است برای روشن شدن اصل موضوع به چند نکته اشاره کرد.
با مشاهده عنوان «جمعی از نواندیشان دینی» در بالای بیانیههای سیاسی و گروهی آنها، در ابتدا باید به این سؤال پاسخ داد که آیا همه صادرکنندگان این بیانیهها در حوزه اندیشه و تفکر دینی دارای تخصص و صاحب نظریه هستند یا خیر؟
برای پاسخ به این سؤال و سؤالهای مشابه درباره درست یا نادرست بودن استفاده این جمع چند نفره از عنوان نواندیشان دینی باید به تاریخ مراجعه کرد و دید که این عنوان در سالهای گذشته به چه افرادی اطلاق شده است.
سید جمالالدین اسدآبادی را شاید بتوان سرسلسله افرادی دانست که با ورود به حوزه تفکر دینی، در نقد سنت و به روز کردن آن تفکر تلاش کردند و از آن زمان میتوان به مفسران و ناقدانی مانند محمد حسن شریعت سنگلجی، محمد تقی شریعتی، محمود طالقانی، مهدی بازرگان و علی شریعتی اشاره کرد.
این شخصیتها همگی در دوران حیاتشان روی موضوعاتی دست گذاشتند که نیاز عصر و جامعهشان بود. آنها در زندگی فکری و اجتماعی خود با پنج موضوع روز یعنی استعمار، استبداد، مارکسیسم تودهای، علوم تجربی که بسیاری مفاهیم دینی را زیر سؤال میبرد و ارتجاع مذهبی درگیر شدند.
همچنین همه این شخصیتها در زندگی فکری خود به کلیت اسلام توجه داشتند، به این معنا که موضوعهای عبادی، اجتماعی، سیاسی، روزها ومناسبتهای دینی مانند عید فطر، روز تولد پیامبر اسلام، شبهای احیا و عاشورا را در نظر داشتند.
این افراد در دوران حیاتشان از یک سو بخشی از وقت خود را صرف پاسخ دادن به آن مسایل کردند و از سوی دیگر با حوزه سنتی و روشنفکران غیردینی در ارتباط تنگاتنگ بودند.
هدف آنها از یک طرف این بود که جامعه مسلمان بیدار شود و مسلمانان از عقبماندگی رهایی یابند و از طرف دیگر، با تحولات عصر نوین آشنا شوند. به همین دلیل آنها با عنوانهایی مانند مفسر قرآن و ناقد فرهنگ اسلامی و تشیع به نظریهپردازی مشغول شدند. این روش در دیگر کشورهای اسلامی هم رواج داشت. محمد عبده در مصر اصلاح دینی را سر لوحه برنامههای خود قرار داد و محمد اقبال احیای اندیشه دینی را مطرح کرد. حسن حنفی، فاطمه مرنیسی، نصر حامد ابوزید، محمد عابد جابری، محمد ارگون از جمله دیگر متفکرانی هستند که آثار بسیاری در مورد اسلام دارند.
این متفکران که اندیشه اسلامی را به نقد کشیدند و در زمینههایی نیز به نظریهپردازی پرداختند در مسیر فعالیتهای خود از عنوان «نواندیشان دینی» برای خود استفاده نکردند.
ذکر این نکته ضروری است که عنوان «نواندیشی دینی» نه تنها از جانب متفکران و شخصیتهای ایرانی و غیر ایرانی در دیگر کشورهای اسلامی و عربی بیان نشده بلکه تاکنون در مورد چیستی آن هم نظریهای مطرح نشده است.
همچنین باید به این موضوع توجه کرد که جوامع اسلامی در شرایط کنونی از نظر سیاسی، فلسفی، فرهنگی و نوآوری در بنبست عمیقی قرار دارند.
در این خصوص میتوان به اسلام سیاسی در ایران، تونس، مصر و ترکیه اشاره کرد که با بحرانهای ویرانگری مواجه است و حاکمان این کشورها تلاش میکنند تا با استفاده از زور در قدرت بمانند.
اینک نویسندگان بیانیههای سیاسی با عنوان «جمعی از نواندیشان دینی» از واژهای استفاده میکنند که نه تنها در مورد آن، پرسشهای اساسی وجود دارد بلکه پر از ابهام است.
این افراد همچنین در حالی از این عنوان برای خود استفاده میکنند که تاکنون هیچ نظریه مشخصی را ارائه نکردهاند.
البته جامعه هم در حال حاضر نشان داده است که نیازی به استفاده از این عنوانها ندارد.
نویسندگان این دسته از بیانیههای سیاسی طوری با واژه نواندیشی دینی برخورد میکنند که گویی در نگاه آنها همه موارد مرتبط با این واژه، روشن و به صورت یک مکتب مشخصی ارائه شده است.
آنها آن چنان با اعتماد به نفس از عنوان نواندیشان دینی برای خود استفاده میکنند که گویی آنها در راس آن قرار دارند و از نظریهپردازان آن هستند.
این در حالی است که این واژه که پس از انقلاب ۵۷ و در دهه هفتاد توسط روزنامهنگاران مطرح شده و گسترش یافته است همچنان در هالهای از ابهام قرار دارد.
البته استفاده بدون چارچوب از واژه نواندیشی دینی در ایران در حالی است که در کشورهای اسلامی و عربی از آن خبری نیست.
برای روشن شدن موضوع میتوان به آثار شخصیتهای صاحب نام در جهان اسلام و کشورهای عربی مانند حسن حنفی، ابوزید، محمد عابد جابری و محمد ارگون اشاره کرد که اثری از واژه نواندیشی دینی در آنها نیست.
از همه مهمتر اینکه در حال حاضر مردم در ایران بهخصوص نسل جدید در حال عبور از روحانیت و اسلام سیاسی هستند اما نویسندگان بیانیههای مورد اشاره مشخص نکردهاند که در مقابل این روند، با عنوان کردن نواندیشی دینی میخواهند چه نیازی را در جامعه حل کنند و یا به چه مشکلی پاسخ دهند؟
البته تا به حال موضعی از طرف نویسندگان بیانیههای مورد اشاره در مورد این موضوعات دیده نشده است جز تقلیل دادن مفاهیم دینی به یک تیتر سیاسی که در میان مسلمانان هیچ تاثیری ندارد جز آنکه برای رسانههای فارسی زبان در خارج از ایران خوراک فراهم کند.
بنابراین میتوان گفت که طراحان و نویسندگان بیانیههایی با عنوان نواندیشان دینی خواستهاند تحت شرایط آشفته بازار جهانی از خود چیزی بگویند آنهم به سبک و روش مصباحیون، مسعود رجوی، القاعده، داعش و طالبان که خودشان را صاحبان حق میدانند بدون اینکه بخواهند توضیحی دهند.