ویژهی دوازدهمین سالیاد شهادت هاله سحابیJune 01, 2023
مینو مرتاضی
بازنشر از ایران فردا
@iranfardamag
هاله غالباً در برابر آنهایی که به هر دلیل رنجشی در او پدید میآوردند واکنشی از سر بخشندگی و مهربانی داشت. هر بار سیاهیها به او هجوم میآورد به قرآن پناه میبرد. در یکی از این پناه بردنهایش به قرآن، قرآن را باز میکند آیه ۶۳، سوره فرقان است که اورا به مهربانی مینوازد. هاله ازاین تجربه به زبان شعر چنین میگوید : از پی ابر غلیظ شک و نومیدی / قرآن را باز کردم/ جوابم داد/ گفت «سلام » / سلام / گفت سلام باید بود بر مردم جاهل/ گفت «فروتن» باید بود/ و ازمیان بیهودگی/ به کرامت باید رفت. وعبادُ الرحمنِ الذینَ یمشونَ علی الارضِ هوناً اذاخاطبُهُم الجاهلونَ قالوا سلاماً. (بندگان خدای رحمان کسانیاند که روی زمین به نرمی گام برمیدارند و چون نادانان ایشان را طرف شوند به ملایمت پاسخ دهند.) (سوره فرقان، آیه ۶۳)
هاله همواره از دریچه رحمت و عشق به زندگی مینگریست. بخشش و گذشت از ارکان باورهای اخلاقی و دینی او بود. ژست بخشندگی نمیگرفت بلکه واقعاً میبخشید و فراموش میکرد. مجازات و کینجویی را آگاهانه رد میکرد . چون میدانست کمتر کسی قدرت این را دارد که خود را از اتش خشم خویشتن در امان بدارد. اجازه نمیداد کینه قلب پاک و روشنش را تیره و تار کند. کینجویی و انتقامگیری را کار جباران میدانست . او نیک میدانست و باور داشت بخشش اثرگذاری به مراتب قویتری نسبت به تقابل و انتقام دارد. و صد البته که عمل به باور بخشایشگری بدون رنج و مبارزه با برداشتهای رندانه و ریاکارانه مقدور و ممکن نمیشد.
هاله در هر چالش این چنینی با خودش و خدایش و کتاب محبوبش قرآن خلوت و تمرکز میکرد تا نیرو و قدرت لازم را برای بخشیدن و فراموشکردن در خود تجدید و تقویت کند. از این رو سعی میکرد از رنج بردن هراس به دل راه ندهد. او باور داشت خمیرمایه زندگی انسان رنج است. رنج ابزار آشنایی انسان با انسان و با معنای زندگی انسانی است. رنج مبنای خودآگاهی است. و خودآگاهی هرگز منجر به کاهش رنج نمیشود بلکه انسان را برای درک ابعاد وسیع ترآگاهی و شناخت خود آماده و مهیا می سازد.
به این ترتیب انسان در پرتو هر رنجی که از سر میگذراند قدرت بقایش بیشتر می شود. به کرات از رنجهایش شوخی و لطیفه میساخت. لطایفی که خنده و اشک را در مخاطب توامان میکرد. بگمانم آنان که از معدن رنج خود و دیگران «آگاهی» استخراج کنند قادر خواهند بود که رنجهایشان را به بازیهای کودکانه تبدیل کنند. هاله با ابزار طنز و رویا به مصاف و مقابله با رنج ها میرفت. او در شعر گونهایی رویارویی سنگ و تفنگ در فلسطین اشغالی را همچون بازی کودکان تصویر میکند. هاله آرزوی خود برای پایان یافتن این رنج بی پایان را چنین تصویر میکند: سربازی تفنگ را به سوی نوجوان فلسطینی نشانه میرود. نوجوان سنگی به طرفش پرتاپ میکند. هر دو همسن و سال یکدیگرند. در یک آن سرباز به یاد دوران شاد و ساده و بی نفرت کودکی میافتد و فرمانی که از اتاق جنگ میآید را فراموش میکند. تفنگ را واژگونه میگیرد و با قنداق تفنگ سنگ را دفع میکند . سنگی دیگر میآید و قنداق تفنگ ان را هم دفع میکند. نبرد سنگ و تفنگ برای خاموش کردن کینه فیمابین اشغالگر و اشغالشده به بازی سنگ و دسته تفنگ تبدیل میشود . آنگاه دو نوجوان دیگر دو خصم نیستند به سمت یکدیگر میدوند و دستهاشان را بالا برده و با شادی بر هم میزنند و به طعنه سنگ و تفنگ، و برحماقت جنگ از ته دل میخندند.
انسانی که به مدد برخورداری از پدر و مادر روشنفکر و تربیت خوب و عالی و داشتن اساتید بنام و هوش بسیار فرصت این را پیدا کند که از دست و پنجه نرم کردن با رنجهایش به شناخت خود برسد انسان خوش اقبالی است. البته هاله خوشاقبال بود. اما به این خوش اقبالی بعضا قانع نبود. او با فراتر رفتن از خود و با سهیم شدن در رنجها و گرفتاری های دیگران در جستجوی چیزی فراتر از خوش اقبالی خدادادی بود. رنجها و دغدغههای مشترک او با ستمدیدگان کیفیت زندگی اورا متمایز از کنشگرانی ساخته بود که برغم خیرخواهی از دور دستی برآتش داشتند.
چنین است که هاله از یک زن خوش شانس غنوده در یک خانواده و فامیل خوب و درخشان تبدیل به یک کنشگر خیرخواه و سرمایهایی اجتماعی و خویشاوند مردم سرزمیناش میشود. شهادت معصومانه هاله داغی عمیق بردل مردمان سرزمیناش نهاد. در عین حال در مقام زنی آرمانخواه و مدافع مردم در تاریخ و یاد مردمانی که دوستشان میداشت و دوستش میداشتند ثبت و جاودانه شد. چنین انسانی شانس این را پیدا میکند تبدیل به سرمایه اجتماعی امین و خویشاوند مردم سرزمین اش گردد. بخت پیروز یار چنین انسانهایی است. بیشک پیروز بختی وضعیتی به مراتب بالاتر از خوش اقبالی و احساس خوشبختی گهگاه است. با این اوصاف هاله هم خوش اقبال و هم به غایت پیروز بخت بود.
یادش گرامی!
#هاله_سحابی
#مینو_مرتاضی
#نگاه_به-زندگی