محمود نکوروح
در زمانی که سروکار ما از جامعه مدنی به جامعه دانش محورتا “توسعه و… یوده ، درایران با وجود ماهواره هایی که امروزبیشترکارشان یاد آوری وتبلیغ رژیم های سلطنتی – رضاشاهی ومحمد رضاشاهی است ،درواقع دیکتاتوری ها یی که یکی را انگلیسها آوردندویکی را آمریکایی ها – که، دوره هاشان گذشته ، به علاوه دوره ابر قدرتی این حامیان شان ، هم امروز بابرآمدن چین وژاپن و.. گذشته است ، که درانگلستان که یک روز معروف بود “آفتابش به خاطر مستعمرات در دنیا غروب نمیکند”، وامروزنخست وزیرش – هندی، وشهردارش پاکستانی است ؟!!، وتورم درآن هرگزدرآن چون امروز “چهل پنجاه درصد” نبوده است . همین ها که درایران قبل از مشروطه کشور ما را بین ایران وروسیه تقسیم نمودند ، اینک بایادآوری شان که باید گفت “آب را گل نکنید – که زمان سخت شده آلوده-وجهان ردشده ازفرموده ی های مطلق شما!! . راه حل همه اینها امروز”جمهوری “است. تا مردم خود تصمیم گیرنده علیرغم گذشته باشند ناگفته نماند – که قبلا بیست گروه ناشناخته زمینه سازبرآمد ن کودتای رضاخانی شده ، وحتی فراتر با مطلق کردن خود” تقی زاده وتعدادی دیگر…” ونظرات خود بعنوان “روشنفکر” ، تا تراشیدن ” کاریسما درادواری- شاه – دیکتاتوروعملکرد ” فراماسون ها – کمیته آهن – ازسوسیالیستها سلیمان میرزا اسکندری- چپ – سید محمد صادق طباطبایی-.میرزا کریم خان رشتی – شیخ ابراهیم زنجانی – عیسی ابوالحسنی ..عملکردی درجهت گذارازگذشته به اصطلاح نمودند که گذشته ها ی ازدست رفته بازتولید شد وشاهان وابسته حاصلش شد ، زمینه ساز برآمدن این وابستگان – بیست گروه ناشناس که اغتشاشاتی ایجاد نموده وفضارا دردوره ای اآماده کرده برای دیکتاوری رضاخان بعد از مشروطه و…” از غلامحسین صالحیار.. به علاوه فیلسوف بزرگ ما فروغی که محمدرضارا با رای مجلس سیزده رضاشاهی به سلطنت رساند وهزینه برآمد ن محمدرضاشاه را که انگلیس ها به چند نفرمتنفذین پرداخته بدانان پر داخت ، که مصدق گفت بدنیست برای آوردن دیکتاتورباج ازصنداوق دولت بدهیم !! ومحمدرضا درابتدا با مجلس فرمایشی بر قدرت خود افزود ، که احمد قوام گفت ” توبالاخره کشورا به انقلاب خواهی رساند ، ورساند. ش قبل از انقلاب ، که البته درهر بحرانی میگریخت ، درزمانیکه ازجبهه ملی دکتر صدیقی تا آیت اله مطهری بدو گفتند ” مروتا انقلاب نشود، که خودخواهانه گفت ” میخواهند مرابه زورنگهدارند؟!! به انگلستان رفت که بدو ویزا ندادند ، که اظهارداشت ” من دوست انگلستانم؟!!پاسخ –انگلستان دوست ودشمن ندارد ، انگلستان منافع ملی دارد . فردی که از طریق عراق قبلا به ایتالیا دربرابر تظاهرات مردم به کمک ” ثابت پاسال صاحب شرکت بزرگ پپسی کولا گریخت . وبعد از کودتا ی مشترک ” انگلیس وآمریکا توسط سرلشگرزاهدی ” توسط شعبان بی مخ ها ، تاآیت اله کاشانی با حمایت انگلیس وآمریکا با توطئه های ” کرومیت روزولت ” که بارها درمنازلی مخفی شد، تا در 28 مرداد با کودتای ننگینی دولت ملی دکتر مصدق ساقط شد وبعد از چندروز محمدرضاشاه وارد شد ، وقهرمان ملی نفت به بندکشیده شد ، باحمایت مشترک انگلستان ” چرچیل ” و آمریکا ” آیزنهاور رییس جمهور” درشرایطی که من دانش آموز دارالفنون بودم وعضو حزب مردم ایران ومدیرروزنامه ارگان حزب باتظاهرات ها درخیابان ها وشرکت درقیام ” سی ام تیر خونین ” به نفع دولت ملی مصدق …بازداشت درشهربانی انتقال به زندان لشگردوی زرهی چهارراه قصر خیابان شمیران درحمام شکنجه همراه حیدررقابی سراینده ” تصنیف مراببوس” به علاوه 200نفر دیگر از استاددانشگاه تابازاری و…همراه با آیت اله زنجانی از” جبهه ملی”درمحلی که دکتر فاطمی وزیرخارجه مصدق بازداشت بود . وبعد ناجوانمردانه اعدام شده ، درحالیکه قبلا توسط “فداییان اسلام ترورشد ه وهنوز تب داشت مجروح بود ، به علاوه آنکه قبلا هم مورد حمله ” شعبان بی مخ ها قرار گرفته بود . درجهانی که گذار ازجامعه سنتی حتا مدنی به جامعه دانش محور- سرنوشت غالب جوامع مدرن امروزی شده بود که دررابطه با” جهانی شدن با دانش واطلاعات گسترده ” میشد آنرا تبیین نمود، اگرچه ممکن است جهانی سازی که روندی دیگررا طی میکندمانع آن باشد که موقتی است . روندی که امروز با بحران های متعدد روبروست زیرا که کشورهایی از جهان سوم تلاش میکنند بارشدوتوسعه بدان بپیوندند . منتها ازبحران مالی تا بحران ساختاری و…که با جنگهای منطقه ای هم نتوانستند از آن برهند ، بد ینگونه درآمریکا بعد از یکی دوقرن تحقیر رنگین پوستان به رییس جمهور ی رای دادند که ازقاره ی سیاه بود – اوباما. قبلا هم در1978 به ” بادام کاری ” رای دادند که بر نیویورک فاسد شوریده بود .” جیمی کارتر – نقل ازکتاب غولهای بیمار 1- که جهان سیاست وسلظه امروزبشدت بیمار است.. بااینحال این بیماری بسود کشورهایی چون مابود، اگر فرصت را ازدست نداده باشیم که پیوسته داده ایم ، واینک اگر هشیارشده دریابیم.غرب امروز درعین بیماری نوعی تناقض ساختاری را تجربه میکند که بعید نیست باردیگر شاهد جنبشی چون ” 1968 ” دانشجویان در فرانسه دربرابر ژنرال دوگل -ویاجنبش بیتل هارا درآمریکا دربرابر” جنگ ویتنام” شاهد باشیم ، زیرا که گروههای مستبد وراست درسیاست وکیاست دست بالا را گهگاه داشته ، فیلسوفان عقیم شده ، روشنفکران سرخورده ” Desenshentments 2- ” گردیده ، “پست مدرن ” جایگزین مدرنیته شده – مارسل گوشه پاریس، ومدرنیته به کشورهای آسیا وآفریقا صادر ، بحران ساز ، انسان صبور وساکت این دوقاره را به کنش واداشته است که طلب حقوق شهروندی منیماید ، حتی ” شهروند جهانی ، که البته مورد سوء استفاده درکشورهایی قرار گرفته ، که دربنیاد گرایی یا “بشر مادی” محمد نخشب از حزب مردم ایران خودرا نشان میدهد ، عقب گردی که بیشتر کینه جویانه است وازابتدا مورد سوء استفاده غرب دربرابر تجاوزروسیه درافغانستان در گذشته ها وبعد دخالت دیگران وامروز” پاکستان وعربستان بابرآورن طالبان “درد سر ساز برای همه شده است . دربطن این پدیده های ی اجتماعی چون تعمق کنیم ، بانوعی پدیدار شناسی تاریخی امروزروبروییم که رنگ مذهب .اگر چه داشته ولی کاملا سیاسی است ، که دوباره دین را پوستین وارونه پوشانده اند – عربستان وداعش وطالبان و…،که دومی هم درپیوند اولی به علاوه گذشته گرا و…است …. . به بهانه ” خدا ” عملکردی شیطانی داشته که تاریخ شرق همیشه زیا ن آنرا داده است . امری که شرق را بد وشیطانی نشان میدهد . درحالیکه آگاهی شرق امروز بحث دیگری است . که در قرن بیستم شاهد جنبش های ضد استعماری ، ضد سلطه ، ودموکراتیک گهگاه بوده ایم . ولی امروز القائده وداعش و…یک جنبش انحرافی بازهم ساخته عربستان درد سر آفرین درمقطعی دربرابر روسیه ،واینک مزاحم ملل بر خاسته که بهار عربی را البته موقتاً به پاییز تبدیل کرده است ، و.. با واکنشی ناسیونالیستی ورادیکالیسم مذهبی – عقیدتی !!، با نگاهی جدید که نمیشود دردنیای امروز نادیده اش گرفت که حرکت آن ازابتدا…بسود اسلحه فروشها بود ،اگرچه انبوه توده های محروم را یدک میکشید در لجن زاری با اقتصادهای رانتی و….که مورد حمایت باندهایی در غرب بوده واست . ولی امروز دوره اش گذشته است . آیا تروریسم ” وهابیگری وداعشی و… ” درمنطقه همان جنگ تمدن هاست که تجارت اسلحه برروی آن سرمایه گذاری کرده بود ؟ آیا همه اینها سیاسی است ؟ درعصری که حتی فوتبال هم سیاسی شده است وحتی اقتصادی که باشگاههایی مهم تا دولتهایی برروی آن سرمایهگذاری میکنند ؟ وهزار اما واگر که درهرصورت بحران های ساختاری بیش از همه غرب سلطه گررا دربر گرفته است . آیا ریشه بحران درداخل نظام سلطه نیست که آنرا ازدرون میخورد ؟ فساد بانکها که همه را دردوره ای در1930کلافه نموده بود – آمریکا. وسپس دردنیایی که ” اقتصاد ” محور شده ، وانسان که بیش از همه فرهنگی است تا اقتصادی ،که فراموش گردید ه است . این انسان ” مادی “3 بارها دراوج قدرت سیاسی واقتصادی ” شیطان ” شد ه بود ، حاصلش دوجنگ جهانی و… .بوده ، منتها امروز صنعت فرهنگ به یاری اش امده است اگرچه تیغ دولبه است . وغیر قابل پیش بینی که مها راین صنعت آسان نیست . نظام دیجیتالی بیش ازهمه غرب وحشی وحشی را رسوا مینماید وکرده است . بعد هم نظامات استبدادی شرقی حتی ” چین وروسیه”را اافشا مینماید که خواب قرنهای آنهارا بهم ریخته است . مهمتر ” جنون قدرت” پوتین دراوکراین که در قرن بیست ویکم دراوکراین و” آدم کشی ها”نمیشود نادیده اش گرفت. متاسفانه متحد … آیادر وجدان تاریخی غرب وشرق توطئه گرانی بفکر بهره برداری از خاطره ی جنگهای صلیبی افتاده ، بابازتولید کینه ها و.. ..آیا واقعا اقلیتی ” صیهونیست ” دست وپای نظام سلطه را بسته است ؟ امری که خلاف قوانین جهانی ” دوکشورکلیمی – مسلمان ” قرارداد سازمان ملل وحقوق ” فلسطینی هارازیر پاگذاشته وبدتر با حکومتی ” که البته امروز انهم بابحران ونسل عصیانگر جدید دربرابر حکومت نتان یاهو وملاها ی کلیمی روبروست ، وبالاتر ازهمه ترامپ” که تمام قوانین بین المللی رازیرپاگذاشت شارلاطانی که به کمک روسیه قدرت را گرفت وامروز دردادگاه وتحت محاکمه ، وفراتردرآمریکا ” آزادی اسلحه که با همه کشتارها باندهایی از جمهوری خواهان طرفدارآن با همه تلفاتهای روزانه که مکرراست.|خوشبتخانه زمان با رشد ارتباطات ونسل جدید درکشورهایی ، حتی درنسل جدید عوض شده است ، که اگر قدری تامل کنیم ” فراتر رفته کم وزیاد انقلابهایی نموده است “. آیا ” قدرت ” بدانگونه که تابحال درجهان وجوامع جهانی بود تمرکزش غیر ممکن شده است ، زیرا که ” شهر وجامعه امروزی” منطق خاص خودراداشته که اجازه نمیدهد هیچ پدیده ای ” مطلق ” شود که امروز با رشد ارتباطات سروکارما با ” میکرومکانیسم ” های قدرت است “حقوق بشر”. که ماکرو مکانیسم ها دربرابر آن درمانده اند . شکست جمهوری خواهان ، جنگ طلبان در امریکا که ددرانتخاباتی رییس جمهوراوباما حاصل آن بود. بعدهم کارشکنی ها برای بیمه محرومین تا ممنوعیت اسلحه که .. که راه حل کنترل آن بودکه سنا رای منفی دربرابر پیشنهاد اوباما داد واو پاسخش ” شرم برشما-آیا اینهمه کشت وکشتاررا نمیدیدند- البته منافع افرادی از جمهوری خواهان پشتش بود و.. امری که با حکومت “بایدون” فعلا پایان یافته است . بااینحال امروزدردموکراسی های موجود هرشهروند بخشی از قدرت را بارای خود ، بابیان خود ، با اندیشه خود تاقلم خود حتی در ” درنظامات سرمایه داری هرکس به اندازه ی ثروت خود” اعمال مینماید به همین دلیل دموکراسی هم بدون توجه به عدالت توزیعی وبرابری دراصل ناقص است . راه حل ” دموکراسی اجتماعی است ” آلن تورن جامعه شناس4 “ ازقرون پانزده وشانزده ما شاهد شکلگیری جامعه شهری ، ومدنی بوده ، اززمانیکه رنسانس نظام کلیسایی را تدریجا متزلزل نمود ه بود. وانسان را از کلیسا وخرافات ها رهاکرده ونه تنها انسان بلکه «خدارا»که ابزار سیاست وقدرت شده بود ، امروزشهروند زیر پوست «شهر»مناسبات گذشته را عملا به کناری راند ه ، حتی فلسفه های ” کلی ” وگذشته گرارا به حاشیه کشید ه است دراولین فرصت بازیها رابهم میزند وخواب راحت قرنها را درکشورهایی در منطقه بهم زده ومیزند ، تحلیل این امر نیازبه نگرش علمی وتوجه به تجارب گذشته کشورهای دموکراتیک “نسبی” دارد . چه آنها از قرن شانزده وهفده با”اختراع چاپ” آغاز نمودند و…. ، درزمانیکه نوعی آریستوکراسی محافظه کارانه هنوز ویژگی های ” اومانیسسم ” مدرن را بر نمیتابید ، طبقه ای که بانگرش های متفاوت درفلسفه ” ارسطو” و حتی بیشتربه بهانه مسیحیت هنوز انسان را ” حیوان سیاسی ” درنهایت دیده ، ازطرفی نوعی نظام زمینداری ” فئودالیته ” با بند وبست با شاهان قدرت سیاسی رامونوپل خود کرده واجازه نمیداد انسان مدرن متولد شود . درچنین بستری تدریجا بورژوازی شکل گرفت ، فیلسوفان روشنگری توانستند چون کانت وهگل و…بر نابالغی انسان قلم بطلان کشند . خودمختاری اورا تدریجا تایید نمایند . منتها “بعد از این تولد که با صنعت نشر واختراع ماشین چاپ ، رمان وتاتر بیشتر انتقادی انجام شد “، بیشترانسان فرهنگی را به حاشیه راند” مارسل گوشه فیلسوف سیاسی – انقلاب دوم – حتی کسیرر- که باشکستن ماده به تکنیک رسید وساخت قطار- اتوبوس – هواپیما – ماهواره و…درآمریکا.” ازهانری ویسمن فیلسوف آلمانی – پاریس ، منتها همه اینها با رشد تولید و اقتصاد بازار نظرش به استعمار واستثمار معطوف شد واومانیسم اولیه ازیاد رفت . دربرابرش روشنفکران ومعترضینی درادواری سر بر آوردند که نظامات نماینگی چپ وراست درادواری حاصل آن بود . ناگفته نما ند که – بعد از جنگ اول جهانی ما شاهد استعمارو ساختن شهرکهایی درکشورهای زیر سلطه غرب شدیم امری که از چندین قرن قبل آغاز شده بود ، شهرهایی که امروز در نظامات استبدادی منفجر شدهاند که میرا ث دار فقر وجهل بوده ودربحران ساختاری نفس میکشند ، با اینحال با تبادل فرهنگی ورفت وآمدها ، دوجنگ جهانی وجنگهای منطقه ای دموکراسی ، مدرنیته وارد این کشورها شد ه وبه طریقی امروز دموکراسی هایی را بعضی تجربه میکنند که عادی شده است وبعضی درحال گذار . نمونه بارز آن هندوستان است که امروز بزرگترین دموکراسی جهان بود ه ، درکنار آن پاکستان با تمام مشکلات که وها بی ها برایش ایجاد نموده اند که بیشتر از منظر جامعه شناختی مناسبات قبیله ای است تا مذهبی ، که کرامت انسان از یاد رفته است ، حتی گفته شده واکنشی دربرابر مدرنیته است ، ولی باز نظامیان که همیشه مورد حمایت غرب بودند دیگر دوام نیاورده ،ژنرال مشرف که بالاخره روزگاری کناررفت تا محاکمه او که دوره کودتاها و دوره ی نظامیگری گذشته است ومتاسفانه امروز با حمایت طالبان فضارا برهم زده و… حتی درترکیه که نطامیان کودتاچی را در چند دهه قبل به محاکمه کشیده شدند وامروز دیگر شده است. باید این روند تغییرات باسرعت زمان را درنظر گرفت . . حتی درساختار قدرت درکشورهایی مثل ما که – باجوامع غالبا بسته ….درشرایطی– که جهان وهمه کشورهای دیگر ازگذشته فراتر رفته اند. وبرای ” بازمانده ها” راه رهایی قانونمداری ، مردمسالاری است منتهی ما از ابتدا با دیکتاتوری های سلطنتی تافراترو بدترگهگاه به عقب بازگشته ایم . درهرصورت جوامع پوست انداخته ودیگرنمیشود گفت «تماشاچی است» که بازی را گاهی بهم میزند وتابحال دوسه بار زده است اگرچه ادواری قفل کرده است ، ازانقلا ب مشروطه تا جنبش ملی شدن نفت و…. به علاوه همه اینها آثارش درجهان سوم و شرق روزگاری از هم گسیختگی های اجتماعی بود همانند فروپاشی “شوروی”گورباچوفی که “یخ ها آب میشد”. Glassnoste ” وامروزمیراث دارپوتین که در اوکراین به ویرانی شهر ها و….مشغول است ، درحالیکه دوجنگ جهانی تما م واین جنگهارا به ” جهان سوم –آسیا”برای فروش اسلحه آورده اند ” بوش کتاب ” جنگ جدید” بخش دوم – درهرصورت امروزرشد تکنولوژی وتوسعه انسانی ایدئولوژی ها ی مطلق نگررا به کناری زده ، جبرهای اجتماعی غیر ازگذشته شده ، روند حوادث از دست حکومتها بیرون رفته است البته غیر از….، تاجاییکه به ظاهر هم شده انتخاباتی انجام داده ، تا بحران های ساختاری را شاید به نسبتی حل کنند . زیراکه ساختارهای گذشته که برای نظم اجتماعی لازم بود خود بحران ساز شده ، توان مقاومت دربرابر رشد نسلهای بعدی را نداشته ، حتی همزمان فرصت بازسازی واصلاح نیافته ، درعصر ” رسانه سالاری ” که هرفرد با ” یک کامپیوتر یک ملت شده است ” مارسل گوشه ” درچنین شرایطی سروکار ما با ” جامعه اطلاعاتی ” است که اطلاعات دیگر فلسفه نیست با نسل های جدید وتلفن همراه و…، ، رشد آگاهی ها ودانش آموختگان دررشته های مختلف ، بااطلاعات علمی که چون نیک بنگریم امر واقع است ، که بخاطر سرعت زمان تازه وجدید است ونیازمند تحلیل وتعلیل ، وارائه طریق هایی دررابطه با ” حال وآینده ” اگرچه پیش بینی اینهاهم مشکل وشاید غیر ممکن است . حتی امروز ” تاریخیگری ” دربحران است که فیلسوف تاریخ چون هگل دیدگاههایش با ” پادزهر ” آن روبروست” . که اوبیشتر نظرش به تجلی روح مطلق ” جمع ” دردولت معطوف بود دریک نظام سلسله مراتبی ” Heteronomi، ” که فرددرآن جایی نداشت ” ولی امروز همه بر کوچکتر شدن دولت نظردارند درکشورهایی که سروکار ما با ” فرد حقوقی Individu” قانونا شده است که از یکسو ” خصوصی Particulier ” است دراندیشه ، وازسویی ” کنشگر اجتماعی Actuer social” وفرد اجتماعی شده – آلن تورن جامعه شناس . زیرا که برای استحکام قانون فرد باید احساس امنیت قانونی نماید . البته باندهای مافیایی که امروز درنظامات سرمایه وتکنیک تا رانتی حاکمند بر نمیتابند . باندهایی که امروزتبدیل به ” غولهایی ” شده ، غولهای غلات ، غولهای تجارت اسلحه ، غولهای نفتی وحتی غول.های دارو که گاهی نوعی ” اپید.ومی ” را شایع کرده بعد با داروی آن منافع کلانی به جیب می زنند درحالیکه امروزدیگر جهان سوم درتولید صنایعی سنگین واولیه با دستمزد ارزان قدرت رقابت را از آنها دربعضی جاهاگرفته است . ومنابع خام راهم به قیمت بازار به آنها میفروشد ، به علاوه آنکه باندها یی غالبادرآمریکاهم به گونه ای دیگربه ” Magurite moral ” اکثریت اخلاق گرا معروف شده که پایگاه اصلیشان کلیساهاست ، آیادر عمل شاهد بازگشت قرون وسطا درمناطقی به خاطر بحران های تازه میشویم، درحالیکه در سخن غیر از این است . ” علت سقوط کلیسا هم جدایی نظر از عمل بود ” لاکهارت .6 ” که آنچه درکلام میبافت درعمل غیر از آن نمود ، امریکه درکشورهای مسلمان هم گاهی داریم. پیچیدگی جهان امروز از انجا ناشی میشود که نظام دیجیتالی افکار وتمدن هارا نزدیک ودرهم تنیده است ” گیدنز – جامعه شناس 5 “مهم فهم روح زمان است ” هگل – که دست اندرکاران وفیلسوفان جدید را میطلبد . به علاوه که جهان با شکافتن ماده وکشف انرژی که روندحوادث رادیگرکرده است . تا جاییکه به سلطه برآسمان ها نظرداشته ، که ” تکنیک انسان هارا عوض نموده است” ژاک دلول فیلسوف با این حال دنیایی درظاهربهم پیوسته ، وتمدن هایی با تحریکاتی از هم گسسته حتی دربرابر هم ، ونظریه پردازانی که بیشتر اتش بیار معرکه بوده گذشته ، یا واقعا پژوهشگرانی که نادانسته القاء ایده وفتنه میکنند ” جنگ به اصطلاح تمدن ها ” که در اطراف ما عملا ادا مه دارد، با محرکینی مشکوک والبته ” بومی ” که سلاح های جدید نیاز به ” گوشت دم توپ ” برای آزمون وخطادارد. امری که ” مدتهاست جنگ سوم میان شرقی ها شروع واز حیطه غرب خارج شده است واسلحه اش را غرب تامین میکند” نیکسون 7 درجهانی که ما با کلانشهرهای ” مولتی ناسیونال ” با التقاط فرهنگها وتمدن ها روبروییم ، کدام یک قابل قبول است ؟، ویانیاز به تشویق وتایید از سوی مادارد که ” هیچ ایده ای مطلق نیست ” که ما درزمان عدم قطعیت زندگی میکنیم ” ادگار مورن فیلسوف8- بعلاوه که القائ ایده ها مرتبا ادامه دارد . ومادربرابرجریانهایی که دردوشاخه موا زی اکثریت جهان را باخود میبرد ، دررفتن وماندن گرفتار تضاد وتناقض بر جا ی مانده ، که گروههایی بر نمیتابند ، حتی تعارض نسلها ” پدربزرگان ونوه ها ” در آخرقرن مزید برعلت بوده واست . که هنوز گاهی پدربزرگان حضورفرزندان ونوه هارا به رسمیت نمی شناسند . دربرابرجریان هایی جهانی که یکی فرهنگی ، وبتبع آن اجتماعی ، وبالاخره ” – علمی – ” بوده ، که آخری باعث انقلاباتی درتمام حوزه های بالا شد . چه ” یکدوره اندیشه وظیفه اش تحصیل منطقی آزمون نظریه های علمی بوسیله مشاهده وتجربه شده بود ” پوپر- فیلسوف 9. ولی این بار ازتجربه فراتر رفت ، که معضلات جدید بود، درنتیجه ” ایده ” باید ” دینامیسم تبدیل به تئوری راداشته ” که باید کاربردی میشد . 0ه01 درزمانی که ازدوران نوگرایی وابداعاات واختراعات تازه فراتررفته ، تا تخصص گرایی و رشته های مختلف علمی ، تکنیکی تا معرفت شناسی درمسیری ” مثبت ” که قراردارد ، حاصلش جامعه اطلاعاتی وآگاهی هادرنهایت شده است . پروسه ای که با” بحران ایدئولوژی ” 11 وپایان اتوپیاها وحتی تاریخ وتاریخیگری روبر و شده . وبورژوازی با رشد تولید وسرمایه داری وتوسعه و…غیر از گذشته شریک داخلی جسته و…یا هرکشوری برای خود وارد نظام تولید وسرمایه میشود که تحلیل دیگر میطلبد . روزگاری جریانی دیگر درجستجوی ” بازارومنابع خام ” بود ، وبرای کسب این دوبدنبال ” دلال” درسیاست ومدیریت هرکشوری بود تا جایی که کم کم دربخشی ازجهان” دولت میبردومیاورد ” مصدق درخاطرات . اینها همه باعث شد که بشریت بنوعی آگاهی ها ی تازه دررابطه با این روند دیگر شده ، بعلاوه به حقوق مدرن و” مدرنیته ” آگاهی یافته تا خود باور شده ، که دوران پست مدرن نام گرفت . چه مدرنیته هم عوارض خودراببارآورده بود . زیرا که برای عده ای مطلق شده ، درحالیکه ” مدرنیته ” نافی مطلق گرایی ها بود . “حتی مطلق کردن خود ” 12 مدرنیته باهمه محاسن برای ما جز نگاهی از ” بالا ” وسلطه ندا شت ، حتی واکنش بدان هم بخاطر ” ناآگاهی ” مصیبت زا وبیشتر بسود آن بود . چه ناشناخته باآن درگیربودیم ، برای جهان مدرن هم همه ی پی آمدهایش مثبت نبود . اگرچه آغازی بی پایان داشته وددراین قرن مادرجامعه ای زندگی میکردیم که تقریبا بیش ازتمام جهان درآن مناسک ومظاهر دینی جاری بود، دعوت به اخلاق .معنویت وخداهرروزدرهرگوشه وکنار تقریبادرحال برگزاری بود . که هدف ” خودسازی”بود، ولی نتیجه درسیاست وکیاست غیرازآن شده بودکه انتظارمیرفت . بیش ازهمه سروکارماباخرافات وفسادو…شده بود . چه دربرابر فقر وجهل « اخلاق» ازدست رفته بود، برای تداوم اخلاق وقانون نیاز به رعایت حقوق فرد وجمع بود ،ازطرفی عده ای دردورانی میخواستند ” ملت سازی ” کنند که ازمبانی روزغافل بودند . برای ما بسیار ی مفاهیم هنوزناشناخته بود وگروههایی اندک درتلاش برای ” آگاهی ” به رفت وآمدها به شرق وغرب پرداختند . که بنظرمن بازهم درک نشد یا “شرایط ” اجازه نداد . ، مانیاز به انقلابی درمفاهیم داشتیم که مصادیق جدیدخودرا به ما تحمیل کرده بود ، چه زمین وزمان، فضا -انسان و…ازنگاههای کلی گذشته ، مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفته ودرخدمت انسان درآمده بود . که تابحال انسان دربرابرآن تسلیم بود . روندی که ادامه داشت وپی آمد هایش جهانی را روزبروز کوچکترمیکرد ، که انقلابهای اجتماعی وصنعتی حاصل آن بود . برای ما فهم این روند ” روح زمان ” قبل ازهمه مسئله بود ، که بنظر من فهمیده نشد ، گروهی نظرشان به مدرنیزاسیون 13- وگروهی به حکومت ” با مشت اهنین 14″ وگروههایی به ” انقلاب “15 تادیکتاتوری صالح معطوف شد ،.درحالیکه مدرنیته ، دموکراسی و….حاصل نو عی ” دینامیسم فرهنگی ” بود که انسان جرات میکرد به ” خو د ” وگذشته وآینده بیندیشد . بتواند برای آینده برنامه ریزی کند ، جمعیت تشکیل دهد وبرای برنامه اش تبلیغ وفعالیت کند . زنجیرهای گذشته گسسته ، حیا ت مجددیافته ، ودردرازمدت درحوزه ای خصوصی حداقل” خود مختار” شود ، تا درنهایت با دیگری ودیگران تفاهم و تعامل یابد که ” جامعه مدنی حاصل آنست . که درآن قانون وقراردا د حاکم بوده . واخلاق قبل از همه رعایت قانون باشد . بشریت بااین تفاهم وتعامل توانست سرعت زمان افزوده ، با ” تحرکی تازه ” که بعد از قرون وسطا درغرب بخاطر ” آگاهی ” باعث شد بسرعت مسیرتوسعه و.پیشرفت را طی کند. درحالیکه در شرق هنوزحرکت را”دینامیکی” وانقلابی دیده ، که بعد مشکل آفرین شد . که همه درجستجوی معجزه بودند ، . حتی روشنفکرانی که تحصیلکرده ی غرب وبه اصطلاح درامریکا وانگلیس وفرانسه بودند با مطلق کردن خود ونظرات خود بعنوان “روشنفکر” ، .درکشوری که انقلاب مشروطه وچندحرکت دیگربرای آزادی ودموکراسی کرده بود ، منتها با دخالت خارجی ها درهرصورت ناکام مانده.
آزادی مورد نظر شرقی درناکجاآباد ببهانه ” عرفان و…” است که هرگز متحقق نخواهدشد ، ودرهرصورت ” خوابی رفتنی” است که بیداری ندارد ، عرفان واقعی همان معرفت وشنا خت است که امروزفراتررفته ، سروکارما با” شناخت شناسی ” است . که درنهایت در آزادی به حقوق وسیاست مدرن میرسد . مدرنیته جبری بود که تنها درقرن بیستم یکی دوتا از زمامداران ما بیشتردرک نکرده که مبانی اش دموکراسی ، آزادی بیان وقلم ودرنهایت انسان بود ، که خودرا تدریجاتحمیل میکرد ، وآنکه فهمید یکی مصدق بود که برای آزادی تا آخر ایستاد ، وموانع آنرا که دربار واستعمار بود خلع ید نمود ، ملی کردن نفت تا ملی کردن قدرت که با انتخابات آزاد میسر بود ، بهمین خاطر دنیای سلطه با همه عواملش دربرابرش ایستاد. چه اگر اوموفق میشد امروز مسایل منطقه بدینگونه نبود ، حتی آثارش درروسیه استالینی واعراب قبیله ای موثربود که انقلابی دراین منطقه بود . امری که درنهایت امریکا درکودتای 28 مرداد سلطه نامشروعش را همراه ا انگلستان پذیرفت ومعذرت خواست ” خانم البرایت وزیر خارجه کلینگتون رییس حمهور آمریکا، ولی انگلستان هرگز 16 درشرق دراین ایام با گروههای کوچک وبزرگ راه حل جزدموکراسی نبود . منتها عوامل خارج وداخل مانع تراشی ها کرده وبارها اجازه ندادند . حاصلش ” رادیکالیسم کور” وانقلاب وخشونت گردید . البته غرب هم بعدها با ” رشد افزون ” گرفتار تناقض ها ی تازه شد .
تناقضی که جوامع غربی با همه ادعاها امروزهم گهگاه گرفتارآنست ، بخاظرفساد مالی ، باندهای مافیایی ، غارت بانکها که آمریکاییان بیک آفریقایی تبار بیکباره واکنشی رای میدهند . که انسان درسودباوری و…خلاصه شده بود … . تناقضی که کم کم ” توسعه وپیشرفت ” رادربرابر هم قرارداده ، که توسعه به تکنیک وسرمایه معطوف است ، و پیشرفت به انسان ، آزادی و فرهنگ ، راه حل رابطه دیالکتیکی بین این دوست ، وگرنه دراین میان ” انسان ” دربرابرمناسبات بازارفراموش میشودوشده است . تا جاییکه گروههایی ازدانشمندان فریادزدند “رشد بس است “17 ایتالیاا بدینگونه بعد از دوجنگ جهانی و…وارد دوران ” پست مدرن ” شدند . که اخلاق دربرابر مناسبات مادی ازیاد رفته بود . البته اخلاق مدنی که هرکس بطوربرابرحق دارد ، دربرابر قانون تادربرابرسرزمین وکشورکه همانند شرکت سهامی است باقرار دادی که هرکس درهرجاباشد متعهد ومسئول است .این روند را باید متوجه بود چه آنکه شاه بود ومدعی شناخت غرب ؟!!، چه آنکه و زیربود ویا….که همه متکی به درآمد نفت والبته وابسته به خارج بودند . وابستگی مابخاطر نفت واقتصاد نفتی باید بسودمنافع ملی مدیریت میشد نه غارتگرانی که درفضای بسته درآمدهارا بین خود تقسیم کردند، . روشفکران ما ازابتداا درانتظارتولدی تازه ورهایی ازگذشته بودند ولی ” نوزاد ” مان همیشه تحت تاثیر فشارهای درونی وبیرونی سقط شده است . وپیوسته میان خوف ورجا بسر بردیم . حتی گروههایی گذشته هارابجای نقد توجیه نمودند ، . که بیشترحاصل تماس بادیگران و دنیای پیشرفته بود ، اگرچه هزینه هم کم نداشت . که حاصلش بازهم دموکراسی نبود . زیرا که ” مهم فهم مساله بود” که درک نشد”. به ویژه که هنوزقدرت ” شاهان ” نگاهش به عقب بود، اگرچه گاهی ظاهرا مدرن ولی به خارج وابسته بود. باروشنفکران رمانتیکی درحوزه ی ایدئولوژی ، تا مارکسیسم ، تا سکولار ولاییک با ” اوتوپیاهایی ” که متعلق به ما نبود ، بدین خاطر درهر جنبش اجتماعی غالبا روشنفکران ازجامعه عقب ماندند . زیرا که ازتحلیل شرایط غافل مانده که البته بیشتر تخصصی درحوزه های مختلف شده بود ، از جامعه شناسی تا روانشناسی و …که ” هرروشنفکری حداقل باید دردوحوزه اندکی تبحرد اشته باشد ” لوموند دیپلماتیک ” بدینگونه روشنفکران همیشه غافلگیر شدند . عزیمت گاه مردم ایران را به این دوران و” پروسه ” میتوان اززمان صفویه محاسبه نمود بابرآمدن ” ملاصدرا” که گفت ” ماده درذات خود دارای حرکت است ، ولی سیاست وجامعه بعد از دوقرن هنور اندرخم یک کوچه بودند که ” کوچه تاریک بود وراه سخت وپر سنگلاخ ” . بویژه که دوران ” رمانتیسم ” هم گذشته درجهان فراتر رفته ودرک آن مشکل و.. . زمان زمان رالیسم انتقادی بود که تاریح ورق خورده بود وما خواهی نخواهی جزیی از جهان دیجیتالی شده بودیم درشهرهایی که چون نیک بنگری ” مرکز خلاقیت ها ودرهرصورت دانشگاهها ورشد تحصیلکردگان جدید حتی فراتر ” شهرداری ها بود ” 18 پانوشتها – 1 – ازکتاب فرایند ایدئولوژی ” آلبرتوزونکی –ترجمه پیروز ملکی – ص78–2-فیلسوف سیاسی – مارسل گوشه– پاریس 3-ازمحمد نخشب تئوریسین ” سوسیالیستهای خداپرست” درکتاب” بشر مادی” .4- آلن تورن -جامعه شناس درکتاب Qu est la democrati -. – 6- نقل از کتاب جامعه شناسی گیدنز – – 7- نقل از کتاب ” جنگ حقیقی ” ریچارد نیکسون ، رییس جمهور سالهای 1980 امریکا – ترجمه دکتر جعفر ثقته الاسلامی 8 – جامعه شناس فرانسوی 9- از کتاب منطق اکتشاف علمی – ترجمه احمد ارام – – 10- کانت – “اندیشه یا تئوریک است ویاپراتیک “11- از کتاب ” بحران ایئولوژی- ترجمه محمود نکوروح – انتشارات چاپخش – 12 – ازکتاب ” مدرنیته چیست ؟” آلکسیس نوز 13- فراماسون ها 14 – تقی زاده 15 مارکسیستها – 16 کلینتون رییس جمهور امریکا دراواخر قرن بیست – در کتاب خاطرات 17- پژوهشگران ایتالیا – .18-ازکتاب ” در جستجوی هویتی تازه ” محمود نکوروح 19.– شهردار پاریس – دلانوئه دردوره ای گذشته– درنشریه شهرداری پاریس 2010 –
———- Forwarded message ———
De : saradar ali <[email protected]>
Date: lun. 17 avr. 2023 à 08:42
شهرداری پاریس 2010 -دانش آموخته " مرکزمطالعات عالی علوم اجتماعی- EHESS" پاریس