بنابراین به  مفهوم و واژه "مردم"   میپردازیم و میتوانیم در سه مرحله سعی بر تعریف مردم بکنیم

چگونه از مردم  دیکتاتور یا جمهوری زاییده میشود ؟

(افیلا رت، ترجمه و اقتباس: محمد نکوروح)

چندی است در سخنان برخی انکار مفهوم “مردم”  مُد شده است. البته این سخنان را از دید  فلسفی مطرح میکنند. و خود را در قاب روشنفکر مینهند. و البته، استدلال خود را  به این و آن کتاب  میپیوندند. به عبارت دیگر گویند که شما مردم نمیفهمید و بایستی ما را باور کنید.

گویند که “مردم  وجود ندارد”. و اما، این  کلام فلاسفه  سرمایه داری  و لیبرالیسم آنگلوساکسون است که اساس ان سه  انکار میباشد

 آینان وجود مردم ، وجود منفعت عمومی،  و وجود  خواست و اراده عمومی را  انکار میکنند. و اما،  با رد این سه مفهوم، چطور جمهوری، دموکراسی، و حاکمیت مردم، را میتوان تفکر و تعریف کرد؟ همین اشخاص ، بدون شوخی، خود را طرفدار جمهوری، دموکراسی، و حاکمیت مردم  میگویند. ولی واقعیت امر این است که سرمایه داری و لیبرالیسم در پایه ها و روح خود  ضد دموکراتیک و ضد جمهوری  هستند.

بنابراین به  مفهوم و واژه “مردم”   میپردازیم و میتوانیم در سه مرحله سعی بر تعریف مردم بکنیم:

در مرحله اول، این تعریف به مفهوم “دِموس” در یونان قدیم بازمی گردد، جایی که مردم مجموع  شهروندانی بودند که بر انان “اولیگارشی” حکومت میکرد. اولیگارشی (“اولیگوس”: کم تعداد، “آرکو”: حاکم)  همان طبقه محدودی است که بر مردم حاکم است.  از طرفی مردم  از امتیازات  سیاست محروم بود. از طرف دیگرمردم  توسط فقر، کار و کارگری، و تعداد زیاد تعریف می شد.

در وحله دوم، مردم، وجدان جمعی  را  طرح می کند : شهروند عضو جمعیت است و این جمعیت به او هویت،  فرهنگ و تابعیت میدهد. “مردم” جهانی و ابدی است زیرا وجدان مردمی جهانی و ابدی میباشند. از این مردم است  که نظریه پردازان بزرگِ در  قرارداد دموکراتیک سخن می رانند. و باز با همین مردم، هویت سیاسی جمهوری را پایه گذاری می کنند. با این وجود، این وجدان گروهی همیشه مؤثر و فعال نیست : به مراتب خاموش یا  فراموش میشود. و نیروهای مخالف به دنبال از بین بردن این وجدان گروهی هستند تا جامعه را به یک تجمع ناپایدار هرج و مرج الود  تبدیل کنند. جایی که اعضا  منفعل، منزوی و اتُمیزه  میباشند. چرا که این اتمیزاسیون در ساختار یک سلطه خودمختار و قدرتمند شریک میشود.

از انجاست که مرحله سوم  تعریف “مردم”، در تمرین  مؤثر توسط مجموع  شهروندان در حق حاکمیت جای میابد. انجا که فرد  شهروند به منفعت عمومی و به خواست عمومی صعود میکند. به عبارت دیگر، انجا  که او در عمل، وجدان مردم، همبستگی مردم، برادری بین مردم و حس جمع، جامعه و میهن را در خود می بیند و احساس میکند.

این سه تعریف از مردم، نه تنها منسوخ یا غیر واقعی نیستند، بلکه هر روز در کشور ما و حتی بسیاری کشورها بواضح دیده و منعکس  می شوند. مردم استثمار شده و بی نوا،  هر روز همدیگر را احساس میکنند. مردم تحقیر شده اغلب با هم ملاقات می کنند. روح مردم، روح همبستگی، روح جامعه به همان اندازه در حرکات جمعی شهروندی رویت میشود.در واقع، این آخرین تعریف، مؤثرترین و بروز ترین تعریف است. چرا؟ زیرا که اقدام حکومتی،  دقیقاً برای مبارزه با به تحقق رسیدن روح مردم میباشد. به عبارت دیگر، قدرت حاکمه ، برای پیشرفت و موفقیت خود، به دنبال نابودی روح شهروندی و جمعی است. بنابراین همه کسانی که وجود “مردم” را انکار می کنند در دیکتاتوری اولیگارشی سهیم هستند. با این انکار، آن ها اصول یک فلسفه سیاسی را که به دنبال ایجاد برابری، آزادی و برادری است، به اندازه زیادی تضعیف می کنند.  این  رشته کلمات   که توسط صداهای اولیگارشی حاکم، سیاسی و رسانه ای از هر طرف پخش میشوند، در راه دستکاری عظیمی قدم برمی دارند، چرا  که از اولین مسئولین نابودی ارزش های جمهوری خواهی میباشند

18/12/2022

مطالب مرتبط

انجمن‌ها با ابراز تأسف و محکو‌م‌کردن تجاوزگران،

زنده‌باد به خودمان! رفتاری که این روزهای بعد از حملات به تهران و شهرهای دیگرمان داشتیم، واقعا بهتر و منطقی‌تر از آنی بود که انتظار داشتیم. رفتاری خردمندانه و مدنی و... . رفتاری صمیمی همراه با مهر و صبوری. زنان و مردان از کوچک و بزرگ، در گرو‌ه‌های مجازی درخشیدند و روحیه پرستاری و محبت خود را در مقابل بلای جنگ و تخریب و خون‌ریزی به همه سرایت دادند.

ثبيت و افزايش اين سرمايه ايجاد شده در گروی تغيير رفتار عمومي حاكميت است

اكنون ما در اين مقطع نيازمند افزايش سريع و جدي قدرت ملي خود هستيم كه بسيار فراتر از بحث جنگ‌افزار و توان نظامي است. مجموعه حاكميت بايد با درايت و تدبيري سريع، رويكردي متفاوت نسبت به جامعه را در پيش بگيرد و از اين مسير امتياز تقويت قدرت ملي را براي مقاطع و مخاطرات احتمالي دريافت كند. خلاصه اينكه ما در اين جنگ هم به واسطه فعاليت‌هاي گسترده خيانتكارانه زنگ خطر ادامه رويكرد عمومي فعلي را شنيديم و هم با رفتار متين عامه مردم پيام ضرورت اعتماد و اطمينان به اين جامعه را دريافت کردیم.

شرایط خطیر، نیازمند تصمیم‌های بزرگ است

شرایط خطیر، نیازمند تصمیم‌های بزرگ است و تصمیم‌های بزرگ نیز نیازمند تغییر پارادایم‌ها و نگرش‌ها. با اعلام آتش‌بس و خاتمه موقت د‌رگیری‌ها، لازم است حرکت در مسیر تغییر نگرش و گفتمان، چه در داخل و در نسبت با افراد و جریان‌های وطن‌دوست و چه در خارج و در نسبت با کشورها و نهادهای بین‌المللی معقول و صلح‌طلب آغاز شود.

مطالب پربازدید

مقاله