مسئله زن در بعد از مشروطه

يكى از مهمترين موارد قابل توجه در سیره عملی آیت الله طالقانی  برخورد او با مسئله حجاب بود، بعد از پيروزى انقلاب57 در زمانی که بحث اجباری شدن حجاب پیش آمد ،  طالقانى ضمن تأكيد و دفاع فكرى و ايدئولوژيك و نیز با طرح پيشينه ملى و بومى بر آن تأكيد ورزيد . برای طالقانی  حجاب امرى اعتقادى بود اما با اجباری بودن آن در عرصه اجتماعى نیز مخالف .
در اسفند 1357 و در حالی که تنها یک ماه از پیروزی انقلاب می گذشت آیت الله اشراقی داماد آیت الله خمینی در مصاحبه ای درباره حجاب زنان پیرو اقلیت های دینی در ج.ا.ا  گفت: بهتر است آنان به احترام زنان مسلمان رعایت کنند. آیت الله طالقانی طی مصاحبه ای که از صدا و سیمای ایران نیز پخش شد عنوان کردند "  وقتی در اصل دین اجبار نیست نمی توان در فرع اجبار کرد."  این مصاحبه ابتدا از تلویزیون پخش نشد ولی وقتی آیت الله خمینی گفتند « نظر آقای طالقانی نظر من است» پخش شد و روزنامه اطلاعات نیز همان را نقل کرد.

سه شين مقصود و معاصرت ما

دكتر مقصود فراستخواه براي اهالي دانشگاه و فعالان جامعه مدني ما چهره ناشناخته‌اي نيست، استادي معروف، پژوهشگري توانا، نويسنده‌اي پركار و كنشگري فعال در حوزه عمومي. اما اگر كسي از من بخواهد كه فرمول شخصيت ايشان را بنويسم به ذكر سه شين اكتفا مي‌كنم: شرم و شوق و شفقت. شرم بنيان منش اخلاقي و رفتاري او را تشكيل مي‌دهد، شوق محرّك دايمي‌اش براي هر چه بيشتر آموختن است و شفقت نيز انگيزه تلاشش براي بهبود وضع ديگران است. اين توصيف براي دوستان و نزديكان فراستخواه غريب نيست. كساني هم كه شناختي دورادور از وي دارند يا اساسا او را نمي‌شناسند، با مطالعه كتاب آرامش در توفان (نشر نگاه معاصر، 1401) با من همدل خواهند شد. 

تندروی عليه نخبگان

اين اوج نيهيليسم و بي‌اعتقادي به حقيقت و ارزش‌هاي فرهنگي و اوج خودبنيادي و اوج اين تصور باطل است كه ما مي‌توانيم حقيقت را توليد كنيم!عبدالكريمي اگر اهل تفكر و فرهنگ نباشد اگر همه پول نفت هم خرجش شود، چهره ماندگار فلسفه نمي‌شود. اما اگر من معلم نسل خودم باشم، هيچ قدرتي نمي‌تواند مرجعيت مرا در جامعه انكار كند. مرجعيت يك استاد دانشگاه، ناشي از يك امر بروكراتيك نيست، خيلي‌ها در اين كشور مدرك دكترا گرفته‌اند، اما براي جامعه مرجع نيستند. در دوران من وقتي عنوان دكتر به كار مي‌رفت، به نحو مطلق اشاره به دكتر شريعتي بود. شريعتي، دكتراي خود را از سوربن نگرفت، بلكه يك مرجعيت فرهنگي در كشور پيدا كرد. اين مرجعيت را قدرت‌ها نمي‌توانند بدهند، از كسي هم نمي‌توانند بگيرند.اگر به هر فردي مدرك دكترا و استادي داده شود، فقط عناوين را از حقيقت خود تهي كرده‌ايم. جامعه‌اي كه ارزش‌هاي خود تهي شود، فرو مي‌پاشد. فروپاشي و نزول جامعه فقط فروپاشي سياسي نيست، بلكه قبل از فروپاشي سياسي؛ فروپاشي ارزش‌ها، فروپاشي اقتصادي و فروپاشي فرهنگ‌ها و...از راه مي‌رسند. متاسفانه نيروهاي سياسي و امنيتي ما فقط به نزول سياسي فكر مي‌كنند،

اين شمه‌اي كلي از وضعيت فعلي عرصه فرهنگ و هنر كشور است

روزگار غريبي ا‌ست نازنين؛ هر كسي به كنجي خزيده و خفته در خفا، به سويي رها گشته و به دردي جانكاه مبتلا و پي درماني مي‌گردد و نيز هم لقمه ناني اما نه نان هست و نه مداوا‌كننده تن و جاني و نه نيز تسكين‌دهنده روحي و رواني. نگرد، نيست. اگر هست پس كجاست؟ كيست كه درمان كند اين تروماي جمعي پنهان را و مرهمي شود اين زخم كاري نشسته تا عمق جان را و التيام ببخشد اين جراحت نشسته بر روح و روان جامعه پريشان و تكدر خاطر اين سامان را و ملاطفت ورزد زمانه مملو از رنج و سرگرداني و عصيان را! كيست؟ هست يا كه نه همان‌گونه ادعا شد نيست؟!

نقد خوانش احمد فردید»

نهیلیسم غربی، نهیلیسم شرقی
اغراق نیست اگر بگوییم احمد فردید یکی از بحث‌برانگیزترین متفکران معاصر ایران است‌. هرجا که سخن از فردید است، آواری از سخنان موافق و مخالف بر سر مخاطبان فرو‌می‌ریزد و به‌دشواری می‌توان به نقطه ‌اتکایی محکم دست یافت. گویا تقدیر احمد فردید حتی در غیابش با عملکرد دوره حیاتش پیوند خورده است.

الزامات پیش‌روی اصلاح دینی در دوران پساخیزش در گفت‌وگو با مقصود فراستخواه

چشم‌انداز ایران: چرخش‌های ضروری در نوگرایی و اصلاح دینی در ایران پس از خیزش 1401 موضوع محوری گفت‌وگوی ما با دکتر مقصود فراستخواه، روشنفکر دینی و استاد جامعه‌شناسی، بوده است. در این گفت‌وگو فراستخواه نُه الزام پیش‌روی نوگرایی و اصلاح دینی برای بازسازی و شالوده‌گشایی را تشریح می‌کند: کثرت‌گرایی تکمیل‌گرایانه، توجه به تحولات بین‌نسلی، تحولات جنسیتی، گذر از امر سیاسی به امر اجتماعی و فرهنگی، حساسیت اخلاقی به اقوام ایرانی، خشونت‌پرهیزی، رسانه، دانش‌بنیان شدن، دیاسپورای ایرانی. بازسازی‌ای که از منظر فراستخواه نوعی خانه‌تکانی بزرگ در فکر دینی خواهد بود. این پژوهشگر جامعه‌شناسی دین بر این باور است که علاوه بر ضرورت‌های مذکور یک پروژه آزادسازی و رهاسازی دین از سیطره دین رسمی حکومتی هم باید اتفاق بیفتد.

(ارزیابی و جمع بندی جمعی از حقوقدانان، جامعه شناسان و حوزویان)

موضوع حجاب زنان، تنها مسأله امروز و دیروز ایران نیست، اما یکی از مسایل مهم کنونی‌ کشور است که در اعتراضات سال ۱۴۰۱ خود را نشان داد و گفتگو و بحث عمومی در خصوص آن شکل گرفته است. مسأله حجاب به خود حجاب محدود نمی‌شود بلکه نمودی از وضع بحرانی جامعه ما است. در سایر زمینه‌ها چون اقتصاد، معیشت مردم، سیاست خارجی، سیاست‌های داخلی، آموزش، آموزش عالی، فرهنگ، هنر و ... مشکلات مشابهی وجود دارد که آبشخور اصلی همه آنها یکی است: کشور با یک بحران فراگیر مواجه است که ظرفیت‌های اقتصادی، انسانی، اجتماعی، فرهنگی، اخلاقی، اعتقادی و سیاسی آن مستمراً در حال کاهش است. یکی از علل اصلی و ریشه‌ای این بحران بر هم خوردن توازن بین تحولات عمیق و گسترده در جامعه و جمود و انسداد شیوه‌های حکمرانی است. جامعه دگرگونی‌های عمیقی را از سرگذرانده است که بسیاری از کارشناسان رشته‌های گوناگون در باره آن سخن گفته‌اند ولی شیوه‌های اداره جامعه نه تنها با چنین تحولاتی خود را سازگار و همراه نمی‌کند بلکه در رویکردی عجیب، میل به بازگشت به اشتباهات گذشته دارد.

عدالت به مثابه انصاف

عدالت چيست و چگونه محقق مي‌شود؟ اين پرسشي قديمي و همچنان مساله‌برانگيز است كه قرن‌هاست ذهن فيلسوفان و متفكران را به خود مشغول داشته، از افلاطون كه چهار قرن پيش از ميلاد كتاب جمهوري را در پاسخ به آن نوشت تا جان راولز كه در قرن بيستم ميلادي كتاب‌هاي نظريه عدالت و عدالت به مثابه انصاف را نوشت. دقت بخشيدن به معاني مختلف مفاهيم و روشن كردن آنها، يكي از مهم‌ترين و اصلي‌ترين كارها و وظايف فلسفه و فيلسوفان است و مصطفي ملكيان، متفكر ايراني به راستي در اين كار استاد. او در گفتار حاضر براي فهم معناي مفهوم بحث‌برانگيز عدالت به ويژه از منظر جان راولز، با نظم و انتظامي كه هميشه در او سراغ داريم،

به سنجش ماجراي احمد فرديد به عنوان «فيلسوفي غيرمتعارف» اختصاص دارد.

خوشبختانه بعد از سال‌ها انتظار، بالاخره رساله دكتراي احسان شريعتي، با ترجمه امير رضايي و با عنوان كتاب «سنجش پيامدهاي هستي‌شناسي هايدگر: نقد خوانش احمد فرديد» توسط نشر ني منتشر شده است. البته پيش‌تر هم خبر انتشار آن با ترجمه همين مترجم و با عنوان «فلسفه هايدگر و قرائت ايراني آن» (نشر گام نو، 1390) منتشر شده بود. احسان شريعتي از اين رساله در 2007 ميلادي (1386 خورشيدي) در رشته فلسفه دانشگاه سوربن پاريس دفاع كرده است. او دانش‌آموخته فلسفه و نخستين فرزند دكتر علي شريعتي، روشنفكر نام آشنا و بحث برانگيز ايراني است. جمع همين دو صفت براي آشنايان به انديشه‌هاي علي شريعتي، در فرزند او خود مناقشه‌آفرين است، چرا كه مي‌دانند علي شريعتي در تعبيري مشهور و جنجالي، فيلسوفان را چگونه خطاب كرده است، اگرچه احسان و ساير طرفداران ديدگاه علي شريعتي، بارها كوشيده‌اند آن تعبير را به نحوي از انحاء توجيه كنند

آنها آن چنان با اعتماد به نفس از عنوان نواندیشان دینی برای خود استفاده می‌کنند که گویی آنها در راس آن قرار دارند و از نظریه‌پردازان آن هستند

با مشاهده عنوان «جمعی از نواندیشان دینی» در بالای بیانیه‌های سیاسی و گروهی آن‌ها، در ابتدا باید به این سؤال پاسخ داد که آیا همه صادرکنندگان این بیانیه‌ها در حوزه اندیشه و تفکر دینی  دارای تخصص و صاحب نظریه هستند یا خیر؟
برای پاسخ به این سؤال و سؤال‌های مشابه درباره درست یا نادرست بودن استفاده این جمع چند نفره از عنوان نواندیشان دینی باید به تاریخ مراجعه کرد و دید که این عنوان در سال‌های گذشته به چه افرادی اطلاق شده است.
سید جمال‌الدین اسدآبادی را شاید بتوان سرسلسله افرادی دانست که با ورود به حوزه تفکر دینی، در نقد سنت و به روز کردن آن تفکر تلاش کردند و از آن زمان می‌توان به مفسران و ناقدانی مانند محمد حسن شریعت سنگلجی، محمد تقی شریعتی، محمود طالقانی، مهدی بازرگان و علی شریعتی اشاره کرد.