گفتوگو: نووارا مدیا/ ترجمه: سپیده جدیریNovember 18, 2023
بارنیبی رین، پژوهشگر تاریخ و از یهودیان بریتانیایی منتقد صهیونیسم، در گفتوگوی اخیرش با نووارا مدیا، از زاویه دید کسی که نیاکان خود را در هولوکاست از دست داده، به شرح ماهیت اسرائیل و صهیونیسم میپردازد. او معتقد است اگرچه غرب سعی دارد به منتقدان اسرائیل، برچسب ضدیهود بودن بزند، اما درواقع، این موضوع که اسرائیل یک دولت یهودی است، چندان برای سیاستمداران غربی اهمیتی ندارد، بلکه مهم این است که با آنها سازگار باشد. به باور رین، چیزی که برای غربیها اهمیت دارد این است که اسرائیل یک دولت استعماری و یک امپریالیستِ کارآمد و متحد آنها در منطقه است و این همان چیزی است که برای کنترل خاورمیانه به آن نیاز دارند. او اسرائیل را بخشی از یک سازوکار وسیعتر امپریالیستی میداند که در محوریت آن ایالاتمتحده قرار دارد و شامل بریتانیا، فرانسه و کشورهایی از این دست نیز میشود. رین میگوید: «اسرائیل مدتهاست که بخشی از یک زیرساخت وسیعتر امپریالیستی بوده است و به همین خاطر است که قربانیانش نادیده گرفته میشوند و با آنها بهمثابه افرادی منزجرکننده و حیوانات انساننما رفتار میشود»؛ اما شرح او از «پروژه صهیونیسم» نیز جای تأمل دارد: «بنیانگذاران صهیونیسم، مثلاً افرادی نظیر تئودور هرتسل، درواقع میخواستند یهودیان را آسیمیله کنند تا کمتر یهودی باشند و بعد فهمیدند که صهیونیست شدن همان کاری است که باید انجام دهیم تا کمتر یهودی باشیم و باعث میشود ما نیز از تمام آنچه باقی اروپاییان برخوردارند، برخوردار شویم، یعنی دولتملت؛ دولتملت ایدهآل نئواستعماری امپریالیستی؛ بنابراین، صهیونیسم پروژهای برای تبدیل کردن یهودیان به سفیدپوستهای غربی است و بهعنوان سفیدپوستهای غربی، با مصونیت کامل، آدمها را خواهید کشت. این کاری است که امریکا در سراسر جهان میکند، کاری است که بریتانیا تا قرنها در سراسر جهان انجام داده است و حالا نیز اسرائیل دارد انجامش میدهد.»
او در این گفتوگو از دلایل اینکه چرا اسرائیل را عامل حمله هوایی به بیمارستان المعمدانی غزه میداند، بهرغم اینکه دولت اسرائیل و همچنین جو بایدن، رئیسجمهور امریکا، تقصیر آن را به گردن طرف مقابل این جنگ انداختهاند، سخن میگوید. در این اثنی، بمباران تنها بیمارستان تخصصی سرطان در غزه و حمله هوایی اسرائیل به اطراف بزرگترین بیمارستان این شهر و ساختمانهای مجاور بیمارستان القدس غزه و بیمارستانهای دیگر و اردوگاههای پناهجویان نیز اتفاق میافتد تا خود، مُهر تأییدی باشد بر سخنانی که در ادامه میخوانید.
متن کامل سخنان بارنیبی رین در این گفتوگو در ادامه میآید.
درباره حمله هوایی اخیر به بیمارستان المعمدانی در غزه
اسرائیل به ۲۲ بیمارستان دستور تخلیه داد. سازمان بهداشت جهانی نام این دستور اسرائیل را «حکم مرگ» گذاشت، چون در مورد بیمارانی که امکان جابهجایی نداشتند، این دستور بهمنزله این بود که باید در همان بیمارستانها رها میشدند تا بمیرند. یکی از بیمارستانهایی که اسرائیل دستور به تخلیهاش داده بود، همین بیمارستانی بود که بمباران شد؛ بنابراین، اسرائیل خودش گفته بود که بیمارستانها را بمباران خواهد کرد. بعد، یک بیمارستان بمباران میشود. اسرائیل در هفتهای که گذشت از بمبهایی که امریکا در یک سالِ نخستِ اشغال افغانستان روی آن کشور ریخت، تعداد بیشتری بمب روی غزه ریخته است. فادی دیاب، کشیش ساکن رامالله، میگوید: «ما نیروی اشغالگر را مسئول این فاجعه میدانیم». وقتی یک کشیش میگوید اشغالگر بودن برای مسئول دانسته شدن کافی است، از نظر من هم کفایت میکند و این را نیز میدانیم که اسرائیل همچنان برق را برای انکوباتورهایی که نوزادان در آن نگهداری میشوند و دستگاههای دیالیز بیماران کلیوی، قطع نگه داشته است؛ این را نیز میدانیم که اسرائیل همچنان آب را برای جراحان و افراد کهنسال در غزه قطع نگه داشته است؛ منظورم این است که برای مردم غزه آب تمیز و غذایی باقی نمانده است؛ و این را نیز میدانیم که اسرائیل پس از آنکه به مردم غزه گفت میتوانند از برخی جادهها فرار کنند، همان جادهها را بمباران کرد؛ همچنین میدانیم که اسرائیل در روز ۱۴ اکتبر، آمبولانسها را هدف قرار داد و این را نیز میدانیم که اسرائیل پیش از این بمباران، ۲۸ نفر از کادر درمانی غزه را نیز کشته بود؛ این را نیز میدانیم که دروغ گفتن درباره حملات و کشتارها همواره بخشی از نمایشنامه اسرائیلی بوده است. متأسفم که باید بگویم اسرائیل در سال ۱۹۹۶ نیز دفتر همیاری سازمان ملل را در لبنان هدف قرار داد و تقصیرش را به گردن دیگران انداخت، درحالیکه ادعای اسرائیل صحت نداشت. اسرائیل در سال ۲۰۰۶ کل اعضای یک خانواده را در یکی از سواحل غزه کشت و بعد، IDF (نیروی دفاعی اسرائیل) یک تحقیق سریع در موردش انجام داد؛ یعنی انگار که خود. IDF مسئول این کشتار نبوده است! این هم دروغ بود
در سال ۲۰۱۴، مارک ریگو که اخیراً نیز دوباره روی صفحه تلویزیونهایمان ظاهر شده، مدعی شد اردوگاههای پناهجویان سازمان ملل و مقرهای آژانسهای امداد و کار این سازمان، برای پرتاب موشک مورداستفاده قرار گرفته است. تحقیقات سازمان ملل در این باره نشان داد که این ادعا نیز صحت نداشته. سال گذشته، نیروهای اسرائیلی، شیرین ابوعاقله، روزنامهنگار فلسطینی را کشتند و نیروهای فلسطینی را به کشتن او متهم کردند که صحت نداشت. بهواقع، روزنامهنگاران نمیتوانند درباره آنچه در غزه اتفاق میافتد، هیچگونه تحقیقی انجام دهند، چراکه حتی واشنگتنپست که تازه از نظر من، دوست فلسطینیان هم نیست، میگوید تهیه گزارش از غزه تحت شرایط محاصره و بمبارانهای اسرائیل، کاملاً غیرممکن است؛ بنابراین بخشی از نگرانی من با مشاهده رسانههای غربی ایجاد شده، چراکه تمام این محاصره و بمبارانهای بیرحمانهای که اسرائیل پیاپی به آن دست میزند، یک درس و واقعیت عینی از نژادپرستی است که هر چیزی در اکوسیستم رسانهای ما برساخته آن است. خواستم وضعیت را «غیرعادی» توصیف کنم، اما واقعیت این است که از دیدن اینکه روزنامهنگاران غربی در گزارش دادنِ همان «تهمت قدیمی خون»، یعنی گزارش دادنِ اینکه ۴۰ کودک توسط «فلسطینیانِ وحشیِ تشنه خون»، سر بریده شدهاند، گوی سبقت را از یکدیگر ربودند، چندان هم غافلگیر نشدم. حتی با اینکه بعداً مشخص شد سند و مدرکی برای این ادعا وجود نداشته، روایتهای حماس را از آنچه در این حملات اتفاق افتاده، کاملاً نادیده گرفتند و گزارشهایشان را تنها بر اساس روایتهای اسرائیلی تنظیم کردند. با این حال و با وجود این سوابق دروغگویی، وقتی اسرائیل میگوید مطمئن نیست که چه کسی این بیمارستان را بمباران کرده یا تقصیر را باز به گردن فلسطینیها میاندازد و به کشتن بچههای خودشان متهمشان میکند، باز روزنامهنگاران و ازجمله برخی روزنامهنگاران جناح چپ، گوی سبقت را از یکدیگر میربایند تا این روایت را موردتوجه قرار دهند و آن را جدی بگیرند. این چیزهاست که مردم را نگران میکند، چون نوعی استاندارد دوگانه در آن به چشم میخورد که حاکی از نژادپرستی است. رز سیگل، نظریهپرداز کارشناس اسرائیلی در زمینه نسلکشی، آنچه را در غزه اتفاق افتاده، یک نمونه از نسلکشی برای ثبت در کتابهای درسی دانسته است. هماکنون ۸۰۰ تن از علمای حقوق نوشتهاند که ناگزیرند زنگ خطر را درباره احتمال نسلکشی در غزه به صدا درآورند. واضح است که اسرائیل غیرنظامیان را هدف قرار میدهد. آنها ساختمانهای مسکونی، روزنامهنگاران، کادر درمانی و مراکز درمانی را هدف قرار دادهاند؛ یعنی این نخستین مورد نبوده است. به نظرم سؤالی که باید بپرسیم این است که چرا چنین میکنند، چرا این اردوکشی بیرحمانه همهجانبه اسرائیل، اقدام به قطع آب غزه کرده است؟ اگر نمیخواستید غیرنظامیان را هدف قرار دهید، آب را قطع نمیکردید. سوخت را قطع نمیکردید. چرا آنها چنین میکنند؟ آنها که نیازی به چنین کاری ندارند؛ آنها یک سامانه دفاع هوایی «گنبد آهنین» دارند؛ این یعنی که اغلب موشکهایی که فلسطینیان به سمت اسرائیل پرتاب میکنند، به اهدافشان اصابت نمیکند. آنها میتوانند درباره آزادی گروگانها مذاکره کنند. هماکنون ۶۰۰۰ زندانی فلسطینی شرایط سخت زندآنهای اسرائیل را تاب میآورند، بدون اینکه محاکمه عادلانهای برایشان برگزار شده باشد. ادعاهای جدی درباره شکنجه این زندانیان وجود دارد، البته ما بهندرت اینها را در اخبار میشنویم. حال آنکه بسیار درباره گروگانهای اسرائیلی در غزه میشنویم. آنها میتوانستند برای آزادی گروگانهایشان مذاکره کنند اما بهجای این کار، دارند غزه را بمباران میکنند و بعضی گزارشها حاکی است که برخی از گروگانهای خودشان را نیز در این جریان کشتهاند. چنین چیزی مسلماً حماس را نابود نخواهد کرد. وقتی مردم ناحیهای را زیر بمباران میگیرید که مدام تحت محاصره استعماری و بمبارانهای بیپایان روزگار گذراندهاند، تنها تأثیر این کار میتواند تقویت خشم و غضب آنها و مصمم شدنشان به مقاومت مقابل قدرت استعماری باشد؛ بنابراین، مسلم است که این کار، مقاومت را در هم نخواهد شکست، حتی اگر قرار باشد زیرساختهای حماس را در هم بشکند. چون در آن صورت هم چیز دیگری جای آن را خواهد گرفت. پس چرا آنها چنین کاری میکنند؟ اتفاقاً این به این خاطر نیست که حماس باعث و بانی مسئله بوده است، چراکه در کرانه باختری که حماسی وجود ندارد نیز شهرکنشینان در هفته گذشته به چند مراسم خاکسپاری حمله کردند و حملاتی را نیز به دهکدههای فلسطینی تدارک دیدند و والدین و فرزندان را کشتند و IDF، ۶۲ فلسطینی را در هفته گذشته که خود من در کرانه باختری بودم، کشت. کرانه باختری جایی است که دولت حماس ندارد و پیش از این نسلکشی اخیر نیز، سال ۲۰۲۳ با کشته شدن هفتهای یک کودک توسط نیروهای اسرائیل، مرگبارترین سال برای کودکان کرانه باختری محسوب میشد؛ بنابراین، چنین نیست که به خاطر وجود آن ناحیه محصور مقاوم، شاهد خشونت اسرائیل بوده باشیم بلکه به نظر میرسد این میل افسارگسیخته به خشونت، علت خاصی ندارد جز اینکه منطق استعمارگر را تشکیل میدهد. علت این است که اسرائیلیها خوب میدانند، اینجا دارم از برخی اعضای خانواده خودم نیز صحبت میکنم؛ بنابراین برایم دردناک است، اما آنها خوب میدانند که دارند در خانههای غصبشده از مردمان دیگر زندگی میکنند. آنها میدانند که در کشوری زندگی میکنند که با توسل به پاکسازی قومیتی بنا شده است و با راندن ۷۰۰ هزار فلسطینی از خانههایشان. به همین دلیل است که غزه در این حد جمعیت متراکمی دارد، چون بیشتر فلسطینیهایی که در غزه زندگی میکنند، درواقع، اهل غزه نیستند. آوارگان فلسطینی در آنجا زندانی شدهاند، چون از باقی بخشهای اسرائیل به بیرون رانده شدهاند و به همین خاطر، کار مهمی که الآن باید انجام داد این نیست که صرفاً خواستار صلح شویم یا صرفاً خواستار پایان یافتن این قتلعام شویم، با وجودی که این درخواست، حیاتی است، اما باید به این درک برسیم که خواستار جهانی شویم که مردمانش به خاطر بیرون رانده شدن از خانههایشان، در یک زندان روباز حبس نشوند. نباید صرفاً خواستار صلح، بلکه باید خواستار آزادی شویم و هنگامیکه افرادی را میبینیم که مهمانی گرفتهاند و بعد توسط عوامل حماس کشته میشوند، این را به زبان بیاوریم که آنها در پنج مایلی یک زندان روباز مهمانی گرفته بودند. شما کافی است پنج مایل از جایی که آن افراد در اسرائیل مهمانی گرفته بودند به سمت غزه بروید تا ببینید که امید به زندگی ده سال کاهش پیدا میکند. ما صِرفِ صلح و بازگشتن جهانی را نمیخواهیم که چنین شرایطی بر آن حکمفرماست. میلیونها نفر از ما تشنه این هستیم که همه مردم در سراسر جهان زندگی آزادی را همراه با کرامت انسانی تجربه کنند و به همین خاطر است که به دنبال پیروزی مردم فلسطین هستیم.
درباره انسانزدایی از فلسطینیان
به نظرم باید به شرایط یک هفته و نیم گذشته فکر کنی، مقطعی که در آن شاهد انسانزدایی مخفیانه از مردم فلسطین بودیم؛ اینکه گفتند آنها ۴۰ کودک را سر بریدند، بیمارستان خودشان را منفجر کردند و برخی از مفسران جناح چپ بریتانیا آنها را با نازیها و عاملان کشتارجمعی مقایسه کردند.
اگر اسامی را بخواهی، پل میسون، فلسطینیها را با موجوداتی مقایسه کرد که از قفس بیرون آمدهاند و وارد اسرائیل شدهاند و آن را بخشی از یک جنگ پارتیزانی نامید، درحالیکه برای آنها نه راه مذاکرهای باقیمانده، نه فناوری موشکی هدایتشونده با سلاحهای دقیق. او آنها را با عاملان کشتارجمعی مقایسه کرد. این نهتنها توهین به فلسطینیان توی قفس که توهین به نیاکان من نیز بود که قربانیان واقعی کشتارجمعی بودند و شهرکنشین اشغالگر نیز نبودند که زمین مردم را دزدیده باشند. اگر واقعاً بخواهیم اسم ببریم، این را هم دیدم که اوون جونز از حمله حماس بهعنوان بزرگترین کشتار یهودیان از زمان هولوکاست نام برد. چنین چیزی نیز عمیقاً اهانتآمیز است، چه در حق فلسطینیان و چه در حق آنهایی که در هولوکاست کشته شدند. خب، کارکرد این نوع انسانزدایی، مشروعیت بخشیدن به کشتار انسانها خواهد بود، چراکه این افراد یعنی فلسطینیان را، منزجرکننده، متعصب، وحشی و خشن نشان خواهد داد و اصلاً یک تاریخ در این زمینه وجود دارد که تو باید از آن اطلاع داشته باشی؛ تاریخی بسیار طولانی درباره اینکه وقتی استعمارشدگان دست به ضد حمله میزنند و بهوضوح میگویند که دارند برای آزادی و کرامت انسانی دست به ضد حمله میزنند، بهعنوان وحوش تشنه به خونی مطرح میشوند که شهوت وافری برای هرجومرج و ویرانگری دارند و علت مبارزه آنها را چنین چیزی نشان میدهند؛ و کارکرد این نوع ادبیات، مشروعیتبخشی به خشونت استعمارگران خواهد بود و آنها از آن سهم خواهند برد؛ بنابراین، هنگامی که یک بیمارستان منفجر میشود و دولت اسرائیل میگوید خود فلسطینیها بچههایشان را کشتهاند، باید حواستان باشد که گزارش دادنِ چنین ادعایی، صرفاً از روی بیطرفی و صداقت در روزنامهنگاری اتفاق نمیافتد، بلکه فشار ایدئولوژیک بسیار بسیار شدیدی پشت انتشار چنین ادعایی هست و این است که مرا آزار میدهد چون من از تبار کسانی هستم که ۲۰۰۰ سالِ تمام، اروپای سفید مسیحی طردشان میکرد و درنهایت هم نامشان را «یهودیِ مادونِ انسان» گذاشت. من دوباره دارم این ادبیات را هنگامی که اسرائیلیها از «حیوانات انساننما» حرف میزنند و هنگامی که مانند نتانیاهو اصطلاح «فرزندان تاریکی» را به کار میبرند و هنگامی که از «قانون جنگل» حرف میزنند میبینم. این همان ادبیاتی است که گسترش پیدا کرد تا نیاکان یهودیِ مرا اخراج و قتلعام کند و تحت آزار بسیار قرار دهد. این ادبیات بعدها در آفریقا و آسیا و امریکای جنوبی نیز برای اخراج، کشتار و توحش در مورد مردمان آنجا به کار رفت. اسرائیل تکرار دوباره قدرت استعماری خشونتگر غربی است. جای شگفتی نیست که امریکا و بریتانیا از آن حمایت میکنند. آنها خودشان خالق آن نوع ادبیات نژادپرستانه بودهاند و هنوز هم همهساله هزاران انسان را در دریای مدیترانه غرق میکنند؛ بنابراین، این نظمِ جهانِ نژادپرستی است که ما در آن زندگی میکنیم و همین نظم جهان نژادپرست است که به سیاستمداران اسرائیلی مجوز میدهد این ادعا را مطرح کنند که فلسطینیها خودشان بچههایشان را کشتهاند.
درباره کشته شدن غیرنظامیان اسرائیلی
فکر نمیکنم کلاً هیچ مرگی چیز خوبی باشد. به نظرم مرگ هر فرد یک تراژدی است. خب، هیچوقت برای من پیش نیامده که یک قدرت استعماری گرسنگیام دهد و مرا از سرزمین خودم بیرون براند؛ بنابراین، سعی میکنم عملکرد مردمانی را که در چنین موقعیتی قرار گرفتهاند قضاوت نکنم. من در بریتانیا زندگی میکنم، کشوری که دولتش سلاح برای اسرائیل میفرستد. کاری که از دست ما برمیآید این است که وقتمان را صرفِ محکوم کردن و حمله به عملکرد مردمانی نکنیم که با بمبهایی کشته میشوند که مالیات ما صرف تأمین بودجه آنها میشود. بلکه در عوض، کاری کنیم که مطمئن شویم مالیات ما دیگر صرف تأمین آن بمبها نخواهد شد. همه ما نلسون ماندلا را گرامی میداریم. اکثریت افرادی که در جریان مبارزات مسلحانه کنگره ملی آفریقا کشته شدند، غیرنظامی بودند. از نظر کنگره ملی آفریقا مبارزه مسلحانه برای برچیدن نظام نژادپرستی که به انسانزدایی در آفریقای جنوبی دست میزد، ضرورت داشت. ماندلا به همین خاطر تروریست نامیده شد و موردحمله قرار گرفت. تاریخی طولانی برای این قبیل موارد وجود دارد. چیزی که به من مربوط میشود این است که نگذارم پولمان صرف کشتار کودکان، زنان و مردان فلسطینی شود و فکر میکنم این میزان زمان که صرفِ حمله به فلسطینیان بابت استراتژیهای نظامیای که انتخاب میکنند میشود، واقعاً توهینآمیز است، وقتی در نظر بگیریم که برای هیچیک از ما پیش نیامده که دههها تحت اشغال و محاصره زندگی کنیم.
درباره حمله به جشنواره موسیقی در اسرائیل
من واقعاً واقعاً واقعاً نمیخواهم مردم در جشنوارههای موسیقی کشته شوند. بگذارید رک و راست بگویم. من واقعاً واقعاً جشنوارههای موسیقی را دوست دارم، من جهانی را میخواهم که در آنهمه بتوانیم در جشنوارههای موسیقی برقصیم و آزاد باشیم. جهانی را نمیخواهم که در آن، مردم در جشنوارههای موسیقی میرقصند و پنج مایل آنطرفتر، زندان روبازی وجود دارد که بیش از نیمی از جمعیت آن از غذا بیبهرهاند. در این ناحیه که غزه نام دارد و تأمین غذایش تا حدودی وابسته به ماهیگیری بوده است، ۸۵ درصد از آبهای مناسب برای ماهیگیری، تحت کنترل اسرائیل است. کوچکترین حرکت مردمان این ناحیه تحت کنترل اسرائیل است که هر زمان اراده کند میتواند غذا، آب و سوخت را به روی آنها ببندد. فکر نمیکنم این وضعیت، عادی باشد که حالا بخواهیم اجازه دهیم ادامه پیدا کند. من میخواهم مقاومت آنها با اعتصاب و به شکل مقاومتِ بدون خشونت پیش برود و هیچکس در راه آزادی آسیب نبیند. مسلم است که چنین چیزی را میخواهم، همه همین را میخواهند، اما در وضعیتی که دولت اسرائیل دهههاست با اشغال، سرکوب، محاصره و بمباران فلسطینیان پیش آورده، اگر مردم غرب که در چنین وضعیتی به سر نبردهاند، وقتشان را صرف محکوم کردن عملکرد فلسطینیان کنند درحالیکه دولتهای ما دارند بودجه «ماشین جنگ» اسرائیل را تأمین میکنند، در این صورت از نظر من توجه ما به سمت غلطی جلب شده است. از نظر من این اشتباه است و مقایسه فلسطینیها که البته تو گفتی این کار را نمیکنی، اما مقایسه فلسطینیها با ضدیهودهایی که به آزار و اذیت یهودیان میپرداختند و ما را فقط به خاطر اینکه در اروپا زندگی میکردیم جمع کردند و درنهایت به اتاقهای گاز فرستادند، برای سرپوش گذاشتن بر شرم اروپایی که تا قرنها نتوانست از ضدیت با یهودیها جلوگیری کند، اتهام زدن به فلسطینیهایی که هولوکاست را به راه نینداختند، اروپاییها آن را به راه انداختند، متهم کردن فلسطینیها به چنین چیزی، فقط به این خاطر که میخواهند در صلح و آزادی زندگی کنند، از نظر من واقعاً نفرتانگیز است. این موضوع واقعاً واقعاً حال مرا بد میکند. این توهینی به چند نسل از خانواده من است که در اثر همین سبعیتی قصابی و اخراج شدند که الآن نیز حرفش این است که بعضی از مردم، حیوانات انساننما هستند، کاری که امروز شاهدیم که دولت اسرائیل انجام میدهد. درست است که آن مردمی که در کشور اسرائیل زندگی میکنند نیز یهودیاند اما دقیقاً شیوه همان غیریهودیان اروپایی را در اندیشیدن به جهانی که در مقابلشان قرار دارد، در پیش گرفتهاند. همان خشونتی را که «تمدن اروپایی» مینامندش، در پیش گرفتهاند که میگوید بعضی انسانها حقوقی دارند که بقیه ندارند؛ بنابراین همانطور که ما باید کمر آن ضدیت با یهود را میشکستیم و همانطور که باید کمر هر رژیم ضدیهوی را میشکستیم و کمر هر استعمارگر اروپایی در هر نقطه جهان را، باید کمر دولت صهیونیست را نیز بشکنیم. آن زمان است که همه میتوانند آزاد باشند و در صلح و آزادی زندگی کنند. من نمیدانم فلسطینیها قرار است چه بکنند. میدانید؟ اسرائیل قصد داشت روابطش با عربستان سعودی را عادی کند. اسرائیل جنبشهای آزادیبخش فلسطین را کاملاً ازهمگسیخته است. چنین است که آنها در کرانه باختری، نوعی رژیم دستنشانده دارند. مقامات فلسطینی در آنجا سلاح هم دارند اما این سلاحها دولت اسرائیل را نشانه نمیگیرد، بلکه معترضان فلسطینی را که با غزه همدردی میکنند نشانه میگیرد. جنبشهای فلسطینی ازهمگسیخته شدهاند، دیگر متحدینی در منطقه ندارند، یا اگر دارند بسیار معدود است. شرایط بسیار سبعانه است و فلسطینیها سعی دارند راهی بهسوی آزادی پیدا کنند و چند سال پیش، وقتی که آنها داشتند راهپیماییهای مسالمتآمیز خود را تا دیواری که اسرائیل برای جدا کردن آنها از خانههایشان ساخته، برگزار میکردند، اسرائیل آنها را به رگبار بست و کشت. بله، آنها نیز سعی کردند گاندی باشند اما اسرائیل آنها را به رگبار بست و کشت.
درباره استاندارد دوگانه غرب در مورد غزه و اوکراین
شک دارم کسی چندان از این بابت شگفتزده شده باشد، چراکه «تمدن غربی» شاید خشنترین ایده در کل تاریخ بشر باشد؛ این ایده که ما از آنسوی اقیانوس اطلس به تجارت برده دست بزنیم، ایدهای که کارخانههای مرگ آشویتس، بمب اتم، بمب آتشزا و حالا فسفر سفید در غزه را در اختیار ما گذاشته که پوست کودکانی را که قربانیاش میشوند میسوزاند. هنگامی که اینها در اوکراین گفتند ما اینجاییم تا از تمدن غربی دفاع کنیم، به نظرم میتوان فهمید که چرا میلیونها تن از ما در اقصی نقاط جهان، خودمان را کنار کشیدیم؛ بسیاری از ما که در بریتانیا از تباری بودهایم که تمدن غربی در مورد نیاکانمان توحش به خرج داده و میلیاردها نفر دیگر در سراسر جهان که هنوز هم با نابرابریهایی دستوپنجه نرم میکنند که به اسم تمدن غربی به آنها تحمیل شده است. به این فکر کنید که ما در بریتانیا در کجا ایستادهایم. بریتانیا که به زبان دموکراسی حرف میزند، در تلویزیون اسکاینیوز، افرادی را در اوکراین نشانمان داد که داشتند کوکتل مولوتوف درست میکردند و از آنها بهعنوان قهرمان یاد کرد و بودجهای بینهایت از طرف دولت بریتانیا هزینه مبارزه ملی برای خودمختاری اوکراین شده؛ مبارزهای که ممکن است گاهی غیرنظامیان را نیز بکشد که از نظر من تراژدی محسوب میشود. دولت بریتانیا مسلماً هیچ فراخوانی برای ارسال پول به حماس و فلسطینیهایی نمیدهد که برای خودمختاریشان میجنگند، اما در عوض، کشتیهای جنگیاش را به اسرائیل میفرستد که به محاصره دریایی غزه دست زده است. پلیس در بریتانیا به خانه یک پزشک که در غزه کار میکند یورش برده تا خانواده او را آزار دهد که شما هم در همین برنامه نشانش دادید. یکی از مدیران سیاهپوست سازمان آفکام بابت لایک زدن به پستی از اکانت «جان سیاهپوستان اهمیت دارد» اخراج شده، چون در آن پست از اسرائیل انتقاد شده بود. پلیس، معترضان سیاهپوست را به خاطر عکسِ روی لباسشان، شدیداً تحت تعقیب قرار داده است. سوئلا براورمن، وزیر کشور بریتانیا، از پلیس خواسته که آزادی بیان را سرکوب کند و با فراخوانهایی نیز در پارلمان بریتانیا به پیروی از فرانسه و آلمان در سرکوب تجمعات اعتراضی مواجه بودهایم. چون فرانسه تمام تجمعاتی را که در حمایت از فلسطین باشد، ممنوع کرده است. این فضایی است که در غرب در آن زندگی میکنیم و خیلی هم شگفتآور نیست، چون همانطور که گفتم، اگرچه اینها خیلی سعی میکنند به منتقدان اسرائیل، برچسب ضدیهود بودن بزنند، اما درواقع، این موضوع که اسرائیل یک دولت یهودی است، چندان برای سیاستمداران غربی اهمیتی ندارد بلکه مهم این است که با آنها سازگار باشد. چیزی که برای آنها اهمیت دارد این است که اسرائیل یک دولت استعماری است و یک امپریالیستِ کارآمد و متحد آنها در آن منطقه است؛ چیزی که برای کنترل خاورمیانه به آن نیاز دارند. اسرائیل درواقع بخشی از یک سازوکار وسیعتر امپریالیستی است. این درست است که اسرائیل، خود، یک دولت بسیار خشن اشغالگر استعماری است، اما در عین حال، بخشی از یک سازوکار وسیعتر امپریالیستی است که در محوریت آن ایالاتمتحده قرار دارد و شامل بریتانیا، فرانسه و کشورهایی از این دست نیز میشود. به همین خاطر بود که در سال ۱۹۵۶، وقتی مصریها خواستند کانال سوئز را که متعلق به خودشان است، تحت کنترل خود بگیرند، این فقط بریتانیا و فرانسه نبود که به مصر تجاوز نظامی کرد تا آنجا تحت کنترل استعمارگران باقی بماند، بلکه کشور جوان اسرائیل نیز توانست به مصر تجاوز کند. اسرائیل مدتهاست که بخشی از یک زیرساخت وسیعتر امپریالیستی بوده است؛ و به همین خاطر است که قربانیانش نادیده گرفته میشوند و با آنها بهمثابه افرادی منزجرکننده و حیوانات انساننما رفتار میشود. همیشه همین بوده. پس کل کاری که ما باید در بریتانیا انجام دهیم این است که بگذارید بگویم فلسطینیها چندان به اینکه ما درباره تاکتیکهایشان چه فکری میکنیم اهمیتی نمیدهند، ما باید از دولتمان بخواهیم از مسلح کردن اسرائیل دست بردارد، چون این چیزی است که باعث نسلکشی میشود و باید آن شعاری را که وزارت کشور بریتانیا میخواهد ممنوعش کند، فریاد بزنیم: «از رودخانه تا دریا، فلسطین آزاد بادا»؛ که معنیاش فراخوان برای نسلکشی یا پاکسازی قومیتی نیست، این اسرائیل بوده که دست به چنین کارهایی زده. این شعار فراخوانی است برای اینکه همه بتوانند زندگی توأم با صلح، آزادی و برابری را با برچیدن یک دولت قومگرا تجربه کنند، به همان شکلی که دولت قومگرا در آفریقای جنوبی برچیده شد.
در آفریقای جنوبی، سفیدپوستان نمیخواستند از بالاترین استانداردهای زندگی در جهان چشم بپوشند، نمیخواستند از استخرهای شنایشان و خدمتکارانشان چشم بپوشند، به همین دلیل، به فشارهای سنگین بینالمللی نظیر تحریم و بایکوت و همچنین مبارزه سیاهپوستان آفریقای جنوبی که یک مبارزه قهرمانانه آزادیخوهانه بود، نیاز بود تا ادامه زندگی را برای آن سفیدپوستان بسیار بسیار دشوار کند. به این ترتیب، آنها تا زمان برچیده شدنِ آپارتاید، در وضعیتی شدیداً اضطراری به سر بردند. این گزینهای است که پیشروی ماست. حتماً میدانید که اسرائیل بهصورت کاملاً سازمانیافته، امکان برداشتن کوچکترین گامی به سمت آزادی را برای فلسطینیان از بین برده است. آنها برای تضعیف سازمان آزادیبخش فلسطین که سازمانی سکولار است، از حماس پشتیبانی و بودجهاش را تأمین کردند. زمانی که دولت فلسطین بر سر اعطای امتیازات بزرگی با اسرائیل مذاکره کرد، این را از اسناد درز کرده از فلسطین میدانیم که اسرائیل آن پیشنهادها در مورد امتیازات بزرگ را رد کرد و این موضوع جنجال زیادی در فلسطین به راه انداخت که اسرائیل با وجود امکان دریافت آن امتیازها، باز هم پیشنهادات آنها را نپذیرفته است. پس این گزینهای است که پیشروی ما باقی میماند. مگر نمیگویی عملگرا هستی؟ پس با این مواجه بشو. آیا نسل آینده کودکان فلسطینی، در غزه تحت محاصره بزرگ خواهد شد؟ آیا در کرانه باختریِ تحت اشغال نظامی بزرگ خواهد شد؟ آیا والدین فلسطینی باید به همین سادگی بپذیرند که این آینده فرزندانشان و فرزندانِ فرزندانشان خواهد بود که تا ابد در سرزمین مادری خود، زیر لوله تفنگی که نشانهشان گرفته و میتواند بکشدشان، زندگی کنند؟ یا باید سعی کنند به هر طریقی که میتوانند مبارزه کنند؟ حال با تجمعات اعتراضی، اعتصاب، راهپیمایی، بایکوت، تحریم و هر نوع مقاومتی برای به دست آوردن چیزهایی که امثال من و تو آن را ابتداییات زندگی میدانیم و من میخواهم که هر کسی در جهان از آن برخوردار باشد؛ و جامعه اسرائیلی نمیخواهد که فلسطینیان از آن برخوردار باشند. اکثریت جامعه اسرائیل هیچ علاقه ندارند که فلسطینیها در آزادی زندگی کنند، چراکه میدانند که خودشان مهاجران استعماری هستند که در خانههای غصبی زندگی میکنند؛ اما اگر خواستِ ما اینجهانی نباشد که امروز در آن از کامیونهای حمل بستنی برای نگهداری اجساد استفاده میشود، حق با توست، گزینههای بسیار بسیار محدودی پیش رویمان داریم که گزینههای بسیار بسیار دشواری هم هست، اما به نظر من، اینکه فکر کنیم در آنجا امکانی برای آغاز همزیستیهای مسالمتآمیز وجود دارد، داریم در یک دنیای خیالی زندگی میکنیم، چون اکثریت جامعه اسرائیل حتی به راهحل دو کشوری هیچ علاقهای نشان نداده است، چه رسد به اینکه بخواهید از اسرائیلیها بپرسید آیا حاضرید اسلحه دست بگیرید و مانع بازگشتن یک خانواده فلسطینی به خانههای که از آنها گرفتهاید شوید؟ پاسخ اکثریت آنها مثبت است! بنابراین، این مسئله نیازمند تغییری بزرگ در وضعیت کنونی است، اما نکته امیدوارکننده این است که استعمارگران در تمام جهان شکست خوردهاند؛ در الجزیره، موزامبیک، ویتنام و آفریقای جنوبی؛ اما این با مبارزهای بسیار بزرگ میسر میشود و ما باید همبستگیمان را با آن مبارزه نشان دهیم و به دولتهای خودمان فشار بیاوریم تا از پشتیبانی از استعمارگر دست بردارند.
منبع چشم انداز