برای یادآوری خواننده محترم و برگرداندن ساعت (به 30 سال)و به توهم و نمایشنامه بودن توافق اسلو، و پس از گذشت این همه مدت، در 13 سپتامبر 1993، زمانی که فلسطینی ها و دولت شهرک سازی به سمت اسلو رفتند.
همه نگاه ها در آن زمان، معطوف به پایان همه جانبه درگیری بین آن ها (بر اساس قطعنامه های شماره 242 و 338 شورای امنیت) برای تضمین حقوق مشروع شان بود. این توافق منجر به یک راه حل موقت و انتقالی به مدت 5 سال شد که بر اساس آن یک مرجع خودمختار ایجاد می شد و به اعتقاد فلسطینی ها به تشکیل کشور فلسطین در مرزهای 4 ژوئن ختم می شد… بنابراین سؤال این است: آیا قرارداد اسلو به آن چه طرف فلسطینی در آرزوی آن بود دست یافت؟
مهم است که به یاد داشته باشیم که این توافق بر چه پایه هایی بنا شده است.
به رسمیت شناختن متقابل بین سازمان آزادیبخش فلسطین و دولت اسرائیل ، پروژه صهیونیستی بریتانیا بود و بر سر یک حکومت انتقالی فلسطینی که ابتدا در غزه و اریحا ایجاد شود و به تدریج به مناطقی در کرانه باختری رود اردن گسترش یابد ، قرا بود بنا شود و به «الف. “B” و “C” بر اساس سرنوشتشان منتقل شود و قرار بود که مقام انتقالی آن را کنترل کند.
در نهایت توافق شد که بحث درباره مسائل مربوط به وضعیت نهایی، یعنی مسائل بیت المقدس، پناهندگان، شهرکها، مرزها و ترتیبات امنیتی به سه سال پس از آغاز تشکیلات خودگردان انتقالی فلسطین به تعویق بیافتد، مشروط بر این که ، مذاکرات ظرف دو سال پس از آغاز به پایان برسد.
یعنی پنج سال پس از تأسیس تشکیلات خودگردان فلسطین، تا 5 می 1999 به حل دائمی مسئله فلسطین منجر خواهد شد.
توافق اسلو با مخالفان فلسطینی، عربی و حتی صهیونیستی مواجه شد، اما استدلال رئیس جمهور یاسر عرفات در آن زمان این بود که تأسیس یک کشور مستقل فلسطینی، حتی اگر تدریجی باشد. اگرچه اسلو اشاره ای به تشکیل کشور فلسطینی پس از پنج سال نکرد، اما طرف های فلسطینی، عربی و بین المللی به آن امیدوار بودند و همین امر آنها را بر آن داشت که اصل راه حل دو کشوری را بپذیرند و چندین طرح بین المللی را برای دستیابی به آن مطرح کنند. طرف فلسطینی پذیرش عدم توقف شهرک ها از لحظه امضای اسلو را با این واقعیت توجیه کرد که سه سال شهرک سازی واقعیت را تغییر چندانی نخواهد داد.
سی سال بعد، به نظر می رسد که «توافق اصول» (اسلو) تاکنون به اصول خود وفادار مانده است، اما تنهااز جانب فلسطینی ها بوده، زیرا پس از گذشت یک سوم قرن از توافقی که مطابق با توافقنامه است، چیزی در افق دید ابدا ظاهر نمی شود.
درباره امیدهای فلسطینی ها در مورد دولت موجود، هیچ ثباتی وجود ندارد که به همان شکلی که هست حداقل باقی بماند و حقایق بر روی زمین تحمیل شده و داده ها تنها حاکی از افزایش قابل توجه کنترل دولت پروژه صهیونیستی بریتانیا به هزینه جغرافیایی و جمعیتی فلسطینیان است.
در زمان نگارش این سطور و در سطح سیاسی، تشدید تنش های رژیم صهیونیستی اما آغاز شد، زیرا دولت اشغالگر در روزیکشنبه 18 فوریه 2024 قطعنامه ای را در مخالفت با به رسمیت شناختن کشورفلسطین وعدم برخورد با هیچ گونه به رسمیت شناختن یکجانبه ای تصویب کرد.
در این قطعنامه تازه درباره دولت فلسطین تصریح شده است که دولت پروژه صهیونیستی انگلیس دیکته ها را به طور کامل رد می کند و جامعه بین المللی در خصوص حل و فصل دائمی فلسطینیان و چنین حل و فصلی تنها از طریق مذاکره مستقیم بین دو طرف حاصل می شود.
این شرایط بدون پیش شرط است، و این متفاوت و حتا مخالف جهت گیری تعدادی از کشورهای اروپایی است، علاوه بر آن صداهایی در واشنگتن به گوش می رسد که از دولت جو بایدن، می خواهند به سمت این گزینه برای فشار بر دولت جنایتکار اسرائیل بروند و تلاش کند نتانیاهو را به سمت به رسمیت شناختن دولت یکجانبه حرکت کند و در مواضع مذاکره خود لجاجت نکند.
این استکبار صهیونیستی پس از آن صورت می گیرد که دیگر رسانه های صهیونیستی گزارش دادند که نتانیاهو در حال بررسی دستیابی به توافقی «واقعی» با واشنگتن برای به رسمیت شناختن کشور فلسطین در ازای عادی سازی روابط با تعدادی از کشورهای منطقه به ویژه پادشاهی عربستان سعودی در چارچوب سیاست ابراهیمی رئیس جمهور ترامپ قرار دارد.
اما نتیجه نهایی این است که:صهیونیست ها با وجود موضع بین المللی راه حل دو کشور، اما این مساله را در فرهنگ لغت خود به رسمیت نمی شناسند، بلکه کشورهایی که بیش از همه درهای این موضوع را می کوبند نیز همان کشورهایی هستند که بیشترین حمایت و پشتیبانی از دولت صهیونیستی را دارند. کنفرانس امنیتی مونیخ که دیروز یکشنبه به کار خود پایان داد، آخرین کریدور بین المللی بود که شاهد اجماع تقریباً بر سر راه حل دو دولتی بود. این در سخنان اکثر رهبران شرکت کننده و مقامات دولتی نیز تجسم یافته بود.
پیشنهاد راه حل دو دولتی هنوز با رد صریح و مستقیم صهیونیست ها یا از طریق شیوه های مختلف اشغالی، به ویژه شهرک سازی و مصادره اراضی مواجه است. دولتهای افراطی صهیونیستی مانند دولت فعلی بنیامین نتانیاهو، بلکه رویکردی ریشهدار اسرائیلی دارا هستند که توسط برجستهترین دولتها اتخاذ شده است.
طنز ماجرا اینجاست که رد تشکیل دولت فلسطین توسط صهیونیست ها، رد کلیت ایده است، حتی بدون در نظر گرفتن ماهیت این دولت.دولت فلسطین معادل «هدیه به فلسطینی ها» بود و از نظر ما این گفتمان صهیونیستی یک گفتمان دیگر تلقی می شود. گویی چیزی به فلسطینی ها می دهد که لیاقت آن را ندارند، یا این که این نهاد در این زمینه بها و هزینه ایی می پردازد.
منبع رای الیوم