عزیز قاسم‌زاده

برای احمدرضا حائری و حبس شرافتمندانه‌اش

ملی مذهبی _ زندان در این سرزمین برای کسانی چون احمد رضا حائری حصار نیست.راهی به رهایی است.زندان برای او نه وسیله ای برای محبوب شدن است و نه رزومه ای برای در دست گرفتن رهبری سیاسی و نه شرایطی برای خروج از کشور و زندگی در جای امن!
تردیدی نیست که حساب بسیاری از مبارزان شریف و صادقی که از پس سالها رنج و سختی اکنون در تبعید ناخواسته، درد دوری از سرزمین را بر دوش می کشند، از کاسبان جدا است.کاسبانی که کسی به یاد ندارد در این سرزمین برای پرداخت کمترین هزینه ای با احتمال ضریب پایین هم، روزی روزگاری پا پیش گذاشته باشند.

احمد رضا حائری اما نگاه حقوق بشریش مبتنی بر «اخلاق وظیفه گرا» و بلکه فراتر اخلاق «فضیلت گرا» موجب شد تا او از جریان اصلاح طلبی مرسوم و موجود، فاصله ی معنا داری بگیرد که از قضا حضور او در این جریان هم امیدی برای بسط همین اندیشه های نیک کنونیش بود و به رغم اینکه او  هم می توانست مثل کثیری معاش اندیش و منصب اندیش، از درون جریان اصلاح طلبی به مقام و منصب و موقعیت شخصیش اندیشه کند و برای ارتقای معیشتش،گام فرا پیش نهد،اما با نگاه حقوق بشری و بی طرفانه و فارغ از ایدئولوژی،بی چشم داشتی، صلح طلبانه برای آزادی و حقوق بشر و عدالت تلاش کرد. وقتی هم که پایش به زندان باز شد،آنجا هم صدای بی صدایان شد‌.صدای زندانیان در معرض اعدام از گوشه و کنار این سرزمین از بلوچ تا عرب به گونه ای که به رغم اینکه در آستانه آزادی و دیدار با خانواده و  فرزند خردسالش «هستی» بود،از این آزادی محروم شد.

در حالی که حکم سه سال و هشت ماه زندان احمد رضا حائری دو سال پیش صادر و در تجدید نظر تایید  شده بود و دیوان عالی کشور حکم  شعبه ۳۶ تجدید نظر علیه احمد رضا حائری را نقض کرده بود،اما شعبه ۲۱ اعاده دادرسی آن را رد کرد.حائری در نامه ای که ۲۱ آبان از زندان قزلحصار نوشته است، علت همه برخوردها و احکام صادر شده علیه خود را واکاوی کرده است که در یک کلام باید تلاش پیوسته او برای صدا شدن بی صدایان و مخالفتش با اعدام های سیاسی را عامل اصلی صدور این احکام نامید.او در این نامه به صدور احکام اعدام چهار هم وطن عرب و بچه های اکباتان اشاره می کند و برگزار شدن آن پشت درهای بسته را بیشتر به قرعه کشی می نامد «که در آن گردن انسانی را انتخاب می کنند برای به دار کشیدن»

او در بخش دیگری از نامه خود می‌نویسد: «اما این اواخر با نقض حکم ظالمانه، فکر به آزادی و اینکه پس از یک‌ونیم سال دوری، به خانه بروم پیش دخترکم و به تلافی غصه ۶۰۰ روز دوری، ساعت‌ها در آغوشش گرفته و برایش قصه بخوانم، قلبم را جلا می‌دهد و چشمم دیگر کمتر متوجه دیوارهای این «قبر زندگان» و نزدیکی غریب‌شان به هم می‌شود.
در چنین حالاتی بودم که وکلا خبر آوردند، شعبه ۲۱ اعاده را رد کرده است!»

واقعیت تلخ خواسته و ناخواسته این است که برخی از زندانیان از این موقعیت بهرمند می شوند که صدای اعتراضشان شنیده شود اما برخی متاسفانه هیچ گاه از این شانس برخوردار نیستند. اهمیت زندانیانی چون احمدرضا حائری در آن است که آگاهانه با حمایت و رساندن صدای مظلومیت عده ای از این زندانیان گمنام خود را دچار محرومیت های خود خواسته و آگاهانه و شرافتمندانه می کنند. از همین رو این زیست شرافتمندانه و اخلاق مدارانه هم باید ستوده شود و هم به عنوان الگویی از زیست فضیلت مدارانه ی درس آموز نگریسته شود.

مطالب مرتبط

سعید مدنی / زندان دماوند

بی‌تردید تفاوتی ماهوی در دامنه و ابعاد خشونت علیه دانشجویان و دانشگاهیان حامی مردم غزه و طرفدار آتش‌بس در آمریکا با سرکوب دانشجویان در اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» ایران در سال ۱۴۰۱ وجود دارد

رضا خندان / زندان تهران بزرگ

به جرئت می توانم بگویم هیچ حکومتی در تاریخ چنین جفایی نسبت به فرزندان کشورش نکرده است. آن ها مرز وحشی گری، سرکوب و خشونت عریان را جابجا کردند. زندانیانی که ساعاتی قبل، آسیب دیدگان را نجات می دادند، حالا خود، هدف حمله ی نظامیان و مقامات شده بودند

ابوالفضل قدیانی و مهدی محمودیان

لحظاتی را از نزدیک دیدیم که نفس کشیدن در میان آتش و دود و انفجار، خود به یک رویا تبدیل شده بود. زمانی که صدای جنگنده‌ها و بمب‌ها همچون کابوسی بی‌پایان بر سر ما فرود می‌آمد، زنده ماندن تنها آرزویی دست‌نیافتنی بود. هر لحظه ممکن بود صدای انفجاری دیگر، جان هر یک از ما را بگیرد

مطالب پربازدید

مقاله