ملی مذهبی _ قدیانی از آن دسته سیاستمدارانیست که نه در پیش از انقلاب در برابر سلطهی استبداد سر فرو آورد، و نه پس از آن، دل در گرو قدرت و مصلحتگرایی بست. پیرمردی هشتاد ساله، اما استوارتر از بسیاری جوانان میدانگریز، که زندان را بر آزادی مشروط و محافظهکارانه ترجیح داده و میدهد؛ نه از سر لجبازی، که از عمق ایمان به حقیقت، عدالت، و خیرخواهی برای وطن.
قدیانی را میتوان مصلحی خیر خواه در برابر کجرویها دانست؛ با روحیهای ناسازگار با ظلم، و زبانی صریح که از تنگنای محافظهکاری عبور کرده و به عمق حقیقتجویی رسیده است. نقدهایش – که نه از سر دشمنی، که از دلسوزی برای سرنوشت ملت و کشور برخاستهاند – هیچگاه با آغوش باز مواجه نشدند. پاسخ صراحت او نه گفتوگو بود، نه تأمل، که تهدید بود و زندان،
حال آنکه اگر با سیاستمدارانی چون او، که فراتر از منافع شخصی و حزبی، دغدغهی سلامت جامعه و دوام کشور را دارند، مدارا میشد و آغوش حاکمیت به جای رد، پذیرای نقدهای آنان میبود، بیتردید سرمایهای گرانسنگ برای اصلاح امور و ترمیم شکافها فراهم میشد. در جهانی که “شنیدن صدای مخالف” نشانهی بلوغ و قدرت تلقی میشود، زندانی کردن یک پیرمرد بیمار به جرم نقد، نه نشان اقتدار که دلیلی بر شکنندگی یک نظام تلقی خواهد شد.
و تأسفبارتر آنکه نه تنها باب گفتوگو و مدارا با چنین ناقدان مصلحی گشوده نشده، که در رفتار با آنان نیز کمترین معیارهای انسانی و فرهنگی رعایت نمیشود. تصمیم به انتقال پیرمردی ۸۰ ساله – که در فرهنگ ایران، احترام به بزرگتر و بیمار همواره یک ارزش بنیادین بوده است – به بیمارستان با دستبند و پابند، نه تنها بیاحترامی به شأن انسانی و کرامت اوست، بلکه پیامی نگرانکننده به جامعه میفرستد.
آیا اندیشیدهاند که مردمی که چنین صحنهای را میبینند، چگونه قضاوت خواهند کرد؟ این تصویر، در حافظهی جمعی جامعه چگونه ثبت خواهد شد؟ بیتردید، چنین برخوردهایی بیش از آنکه اقتدار ایجاد کنند، حس بیعدالتی، اندوه و واگرایی را در دلها مینشانند.
مردم این صحنه را تماشا میکنند و در وجدان جمعی خود ضبط و چنین برخوردهایی را ناعادلانه و ناهمساز با آموزههای اخلاقی و اسلامی میدانند. قضاوت امروز، آیندهی مشروعیت هر حکومتی را شکل میدهد.
در چنین شرایطی چه شایسته بود
به جای بستن دهانها، باب گفتوگو را می گشودیم؛ به جای زندان، نقد را می شنیدیم و تحمل می کردیم.
باید از مشعلدارانی چون ابوالفضل قدیانی نهراسید، بلکه آنان را چون آینههایی دید که زنگارها را نشان میدهند.
تجربه نشان داده در چنین شرايطي راهی جز سعهی صدر، پذیرش تکثر آرا و گشودن فضای نقد مسئولانه وجود ندارد. اگر امروز نتوانیم با صداهای دلسوز تعامل کنیم، فردا با فریادهای خشمگینانهای مواجه خواهیم شد که دیگر نه اصلاحگرایانهاند، نه مسالمتآمیز.
چه زیبا بود اگر به جای زندان، از خرد این مردان بهره میگرفتیم؛ و چه دیر خواهد بود اگر پس از خاموش شدن صدای آنان، حسرتی بیثمر نصیبمان شود.