ملی مذهبی _ دکتر حسین رفیعی، روزنامهنگار و فعال سیاسی، درباره برنامه هستهای ایران به عدم توجیه اقتصادی و زیستمحیطی انرژی هستهای برای ایران و همچنین مسائل بیاعتمادی و تحریمها که برنامه هستهای ایجاد کرده با آژانس خبری موکریان گفت و گویی کرده است که در ادامه مهم ترین محورهای این گفت و گوی ویدیویی را به صورت نوشتار می خوانید.
فایل تصویری این گفت و گو نیز در دسترس که می توانید مشاهده کنید.
دکتر حسین رفیعی در این گفت و گو همچنین به ماهیت پروژه استعماری اسرائیل و ضرورت تقویت داخلی ایران از طریق آزادیهای سیاسی و بهبود اقتصادی برای مقابله با چالشها میپردازد.
مهمترین موارد به شرح زیر ارائه میشود:
* موضعگیری در خصوص انرژی هستهای: آقای رفیعی با بیانیهی نیروهای ملی-مذهبی در سال ۱۳۸۶ مبنی بر اینکه ایران نیازی به انرژی هستهای ندارد و حتی اگر نیاز داشته باشد، نیازی به غنیسازی اورانیوم ندارد، موافق است.
* سابقه تاریخی برنامه هستهای ایران: او معتقد است طرح انرژی هستهای در زمان شاه یک طرح استعماری بود که بدون توجیه اقتصادی یا نظر کارشناسان کلید خورد. دلیل اصلی آن در آن زمان، تمایل شاه به ساخت بمب هستهای و تبدیل شدن به “ژاندارم منطقه” بود.
* عدم توجیه اقتصادی و زیستمحیطی انرژی هستهای برای ایران: دکتر رفیعی تأکید میکند که انرژی هستهای، چه در زمان شاه و چه در حال حاضر، برای ایران توجیه اقتصادی ندارد. دلایل این امر وجود منابع عظیم هیدروکربنی (نفت و گاز برای ۸۰۰ سال) و پتانسیل بسیار بالای انرژی خورشیدی است. همچنین، به دلیل خطرات زیستمحیطی (مانند انفجارهای چرنوبیل و فوکوشیما) و دشواری رعایت موازین زیستمحیطی، توجیه زیستمحیطی نیز ندارد. بسیاری از کشورهای اروپایی و توسعهیافته در حال تعطیل کردن نیروگاههای هستهای خود و حرکت به سمت انرژیهای تجدیدپذیر هستند.
* هزینههای گزاف برنامه هستهای: او اشاره میکند که راهاندازی نیروگاه بوشهر پس از انقلاب با هزینههای بسیار سنگین توسط روسیه انجام شد. هزینهی تولید کیک زرد در ایران بسیار بالاتر از سایر کشورهاست (کیلویی ۱۷۵۰ دلار در ایران در مقایسه با ۳۰ تا ۱۵۰ دلار در کشورهای دیگر). کل برق تولید شده توسط بوشهر ۶ میلیارد دلار ارزش داشته، در حالی که هزینهی تحریمهای ناشی از برنامهی هستهای ۱۵۰۰ میلیارد دلار بوده است.
* تأثیر برنامه هستهای بر امنیت ملی: به گفتهی او، انرژی هستهای نه تنها امنیتساز نیست، بلکه امنیت ملی را تهدید میکند.
* عدم شفافیت ایران در مقایسه با کشورهای دیگر منطقه: دلیل حساسیت جامعه جهانی نسبت به برنامه هستهای ایران، برخلاف کشورهایی مانند امارات، عربستان و ترکیه که برنامههایشان شفاف است، عدم شفافیت ایران و ورود به “بازار سیاه” (مانند همکاری با عبدالقدیر خان) بوده که منجر به بیاعتمادی شده است. او همچنین اشاره میکند که عبدالقدیر خان در واقع ابزاری بود که غرب (با اطلاع سیا) از طریق آن میخواست پاکستان به سلاح هستهای دست یابد.
* موضع در قبال اسرائیل: به نظر دکتر رفیعی، راه مقابله با اسرائیل شعار نابودی آن نیست، چرا که اسرائیل یک “پروژه استعماری” است که توسط جهان سرمایهداری حمایت میشود و از ۱۴۶ سال پیش تاکنون پابرجاست. او معتقد است نابودی اسرائیل تنها با نابودی نظام سرمایهداری ممکن است.
* راه برونرفت از بنبست کنونی: راهکار اصلی برای خروج از شرایط فعلی، تقویت ایران از داخل است.
* چگونگی تقویت ایران: این تقویت از دو مسیر اصلی حاصل میشود:
آزادیهای سیاسی و رعایت حقوق بشر: شامل آزادی احزاب، انتخابات دموکراتیک و ایجاد یک مجلس ملی دموکراتیک.
تقویت بنیه مالی دولت عمومی: بازگرداندن منابع عمومی (کارخانهها، شرکتها، پالایشگاهها، پتروشیمیها، معادن، مخابرات و…) که عمدتاً به نهادهای غیرعمومی (تحت نظر رهبری) واگذار شدهاند، به دولت. این امر باعث میشود دولت توانایی ایجاد اشتغال، سرمایهگذاری، پرداخت بدهیها (معلمان، کارگران، کشاورزان) و کنترل تورم را داشته باشد.
* اهمیت وحدت دولت و مردم: او تأکید میکند که سیاست داخلی و خارجی باید با هم هماهنگ باشند و وحدت بین حاکمیت و مردم ضروری است. نارضایتی بالای مردم (۸۰%) باعث آسیبپذیری کشور میشود و این آمار به دست دشمنان میرسد.
* خطر “موزاییکی شدن” ایران: عدم توجه به نارضایتیها و بحرانهای موجود (به ویژه در استانهای مرزی مانند بلوچستان، کردستان و آذربایجان غربی که توسعه نیافتهاند) میتواند منجر به فروپاشی و “موزاییکی شدن” ایران شود. به گفتهی او، پروژه اسرائیل، “موزاییکی کردن ایران” است، نه فقط مقابله با جمهوری اسلامی.
* اهمیت مشارکت مردمی: مشارکت بالای مردم در انتخابات (مانند سال ۱۳۷۶) میتواند معادلات را تغییر داده و از حملهی احتمالی دشمنان جلوگیری کند. مشارکت پایین ۶۰ درصدی در انتخابات اخیر نشاندهندهی نارضایتی مردم است.
پنج مورد اصلی که بیشترین تأکید بر آنها صورت گرفته است، به شرح زیر است:
عدم توجیه برنامه هستهای ایران (اقتصادی، زیستمحیطی و امنیتی):
آقای رفیعی بارها تأکید میکند که برنامه انرژی هستهای برای ایران هیچگاه توجیه اقتصادی نداشته است، چه در زمان شاه به دلیل وجود منابع عظیم نفت و گاز و چه اکنون به دلیل همان منابع هیدروکربنی و پتانسیل بالای انرژی خورشیدی. او همچنین به دلیل خطرات زیستمحیطی (مانند انفجارها در چرنوبیل و فوکوشیما) و دشواری رعایت موازین مربوطه، این برنامه را فاقد توجیه زیستمحیطی میداند. مهمتر اینکه، به باور او، انرژی هستهای نه تنها امنیتساز نیست، بلکه امنیت ملی ایران را تهدید میکند. او هزینههای سنگین راهاندازی نیروگاه بوشهر و به ویژه هزینههای گزاف تحریمهای ناشی از این برنامه (۱۵۰۰ میلیارد دلار در مقایسه با ۶ میلیارد دلار ارزش برق تولیدی بوشهر) را دلیلی بر عدم توجیه اقتصادی میآورد.
عدم شفافیت و ایجاد بیاعتمادی در برنامه هستهای ایران:
آقای رفیعی معتقد است دلیل اصلی حساسیت جامعه جهانی بر برنامه هستهای ایران، برخلاف کشورهای منطقه مانند امارات، عربستان و ترکیه که برنامههایشان شفاف است، عدم شفافیت ایران و ورود به “بازار سیاه” (مانند همکاری با عبدالقدیر خان) بوده است. این موضوع منجر به ایجاد شک، تردید و بیاعتمادی شده است که باید برطرف شود.
راه برونرفت از بنبست کنونی از طریق تقویت ایران از داخل:
آقای رفیعی راهکار اصلی برای خروج از شرایط فعلی و مقابله مؤثر (از جمله با اسرائیل) را تقویت ایران از داخل میداند. این تقویت از دو مسیر اصلی حاصل میشود:
۱. اعطای آزادیهای سیاسی و رعایت حقوق بشر (آزادی احزاب، انتخابات دموکراتیک، مجلس ملی دموکراتیک)
۲. تقویت بنیه مالی دولت عمومی با بازگرداندن منابع و داراییهای عمومی (کارخانهها، شرکتها، معادن، مخابرات و…) که به نهادهای غیرعمومی واگذار شدهاند، به دولت.
او معتقد است این امر به دولت توانایی ایجاد اشتغال، سرمایهگذاری و حل مشکلات اقتصادی مردم را میدهد.
اهمیت وحدت دولت و مردم و خطر نارضایتی داخلی بر امنیت ملی:
او قویاً بر این باور است که سیاست داخلی و خارجی باید با هم هماهنگ باشند و وحدت بین حاکمیت و مردم ضروری است. او با استناد به آمارها (۸۰% ناراضی)، تأکید میکند که نارضایتی بالای مردم، کشور را آسیبپذیر میکند و این اطلاعات به دست دشمنان میرسد. او معتقد است این نارضایتیها در نهایت بروز خواهد کرد و عدم ایجاد الفت بین مردم و حکومت، عاقبت خطرناکی در پی دارد.
خطر “موزاییکی شدن” (تجزیه/فروپاشی) ایران به دلیل مشکلات داخلی:
به عنوان نتیجهای از نکات قبلی، آقای رفیعی هشدار میدهد که عدم توجه به نارضایتیها و بحرانهای داخلی (به ویژه در استانهای توسعه نیافته مرزی مانند بلوچستان، کردستان و آذربایجان غربی) میتواند منجر به فروپاشی و “موزاییکی شدن” ایران شود. او حتی ادعا میکند که پروژه اسرائیل، “موزاییکی کردن ایران” است، نه صرفاً مقابله با جمهوری اسلامی.